با همکاری: سیف الله وحیدنیا
از متن کتاب:
نخست وزیری مستوفی با کمک سوسیالیستها بود؛ ولی اقلیت بزرگی به زعامت «سید حسن مدرس» با زمامداری او مخالف بودند و «قوامالسلطنه» را برای ادامه خدمت مناسبتر میدانستند. بالاخره «مدرس» در سال ۱۳۰۲ دولت را استیضاح نمود. و طی نطق مفصلی آقا (به مستوفیالممالک آقا خطاب میشد.) را قاصر دانست نه مقصر، «مدرس» در نطق ۵ ساعته مستوفی را با قوام مقایسه کرد، و آن دو را به دو شمشیر تعبیر نمود. وی گفت: مستوفی حکم شمشیر مرصع را دارد، که باید در اعیاد از آن استفاده نمود. مستوفی در پاسخ «مدرس» چنین گفت: «میدانم وضعیات امروزه طوری است که اشخاصی امثال من اصلا دخالتشان در امور چندان پیشرفتی ندارد و متاسفانه و بدبختانه در این مملکت هم اشخاصی میخواهند که داخل کار بشوند و آجیلهایی هم بگیرند و آجیلهایی هم بدهند. من نه میگیرم و نه میدهم، و اصراری هم به ماندن ندارم و این ایام غیبت مجلس، را هم که شاید به عقیده بعضی که اشتها دارند واگذار میکنم و معده من هم خراب است و نمیتواند هضم کند».
مستوفی پس از ایراد این نطق از مجلس خارج شد و جای خود را به «مشیرالدوله داد». در انتخابات دوره پنجم بار دیگر وکیل تهران گردید، پس از استعفای «موتمنالملک» از ریاست مجلس نمایندگان مستوفی را به این سمت انتخاب کردند؛ ولی او نپذیرفت و از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرد.
Reviews
There are no reviews yet.