از مقدمه کتاب:
در سِفر دولاب، نبضان سخن چنان شد که من دست آخر هر چه کلید و علامت در کرد واژه افشانده و نشانده و گذشته بودم، بازگشتم و جمله را از پک و پهلوی آن برچیدم. ضرب سخن به ساختمانی بند بند انجامیده بود و پایان هر بند را تنها نقطه ای بسنده بود. خواننده «سِفر دولاب» در نبود صنعت پیچیده نشانه گذاری بر اندام این متن، نه تنها مشکلی نخواهد داشت، شاید به خاطر این «نبود» ممنون کردگار هم، اگر ربطی به کردگار داشته باشد، بشود.
و اما سخنی دیگر، هوسم بود که زبان سِفر دولاب از این هم آزادتر باشد که هست. همان آزادی که جا سنگین ترین و عصا قورت داده ترین ادبای سلف در هجویات و هزلیاتشان داشته اند. همان آزادی که مشاطه حرفه ای در تصنیف و متل «زبان آزاد» برایمان می خواند…
Reviews
There are no reviews yet.