سرآغاز داستان:
و در این روز، شهر، مثل یک زن زیبا، مانند یک عروس بزک کرده، دلربا و هوس افروز است. هر چه در سینه اش نهفته داشته، بر چهره اش آویخته اند و بر تنش پوشانده اند. انگار هزاران مشاطه و آرایشگر، دست به دست داده، با دقت و حوصله او را بزک کرده اند. شهر، رنگ خورده، چهره اش عوض شده و مانند یک زن لوند و فتان، زیر پنجه های طلایی خورشید خفته است. نه، شهر بیدار است و زندگی در آن می جوشد. از طاق بازارها، کاغذهای الوان آویخته اند. همه جا با عروسکها، تابلوها و قالیچه های شکیل زینت داده شده و نور لرزان چراغهای توری، سایه ها را می لیسد و تاریکیها را از تن بازارها می شوید…
Reviews
There are no reviews yet.