همکاران این شماره:
شادروان ناصر اجتهادی
کیومرث صابری
پرستو اصانلو
محمد صارمی
جهانگیر پارساخو
محمد رفیع ضیایی
ناصر پاک شیر
احمد عبداللهی نیا
محمد پورثانی
محمد عزیزی
ابوتراب جلی
مرتضی فرجیان
ناصر چولایی وکیلی
فریبا فرشاد مهر
ابوالقاسم حالت
جواد فرهمند
محمد حاجی حسینی
بهروز قطبی
رسول حبیبی
غلامرضا کیانی
محمد خرمشاهی
محمود گیوی
بهزاد خورشیدی
محمدرضا مرعشی پور
ابوالفضل زرویی
خداکرم مقصودی
سید احمد سیدنا
پوپک صابری
شهرام شهیدی
و گل آقا، گلنسا – مش رجب ۔ غضنفر- شاغلام!
سلام شب بهخیر. . !
اگر تمامی مقامات مسئول کشور، دست به یکی کنند و رسما و کتبا به ما ابلاغ بفرمایند که:
برادر غضنفر! حضرتعالی لازم نیست در سرمقالههای ماهنامه، انتقاد سازنده که انتقاد همراه با راه حل باشد، بفرمایی… شما همان انتقاد گل آقایی بکن، کافی است » ما کار خودمان را میکنیم. یعنی حاضریم دور انتقاد را خط بکشیم، ولی حاضر نیستیم که یک «مو» لای درز سازندگی انتقاداتمان برود. چرا؟ از برای این که «سازندگی» نمک هر انتقاد طنز گونه (!) میباشد و از هزاران سال پیش، طنزنویسان اقوام مختلف با خود جناق شکستهاند که انتقاداتشان، همین جوری باشد که ما عرض میکنیم، نه آن جوری که برادران مقامات مسئول، میفرمایند. پس اگر ما خلف صالح و صادق همان اسلاف و الاتبارمان باشیم – که هستیم – این صفت یکدندگی را از نیاکان عزیزمان (که عبید زاکانی یکی از آنان است) به ارث برده ایم. یعنی چه جوری عرض کنم… میشود این جوری تصور بفرمایید که سازندگی در انتقاد، با شیر به اندرون جانمان فرو رفته است و با جان هم به در نمیشود…
فی المثل اگر داد خوانندگان عزیزمان که عموما از اقشار آسیب پذیر فعلی و مستضعفان سابق هستند، از گرانی به آسمان رفته و در این مسیر رفت و برگشت از زمین به آسمان – و بالعکس – به گوش خودمان هم رسیده باشد حتی اگر آن داد و فریاد را مکتوب کرده و برای ما ارسال کرده باشند؛ ما به جای این که آن داد و فریاد را در این صفحات به زیور طبع و نشر بیاراییم، اول راجع به صحت و سقم آن، مطالعه و تحقیق میکنیم و در صورت اثبات صحت مدعای خوانندگان، تمام سعی و تلاشمان را به کار میبریم که چند مثقالی «سازندگی» قاطی آن بکنیم و تا این کار را نکنیم، وارد این مقوله نمیشویم! پس اگر در این مدت، در مقابل این مباحث و مسائل، سکوت اختیار کردهایم، از همین بابت بوده است. والا، ما مخصوصا مخلص همین قشر از خوانندگان عزیز میباشیم که معمولا، هشت شان گرو «نه» شان است و اطمینان داریم که عدهای به ما برچسب خواهند زد و خواهند گفت که: «اذناب! و اصحاب آبدارخانه گل آقا، میخواهند به زبان بیزبانی، این را بگویند که (زبانم لال ۔ زبانم لال!) یک اقشاری هم هستند که هشت شان گرو « نه» میباشد! زهی بیانصافی… زهی کج سلیقگی… زهی پرونده سازی… زهی بیالتفاتی… زهی کم لطفی… زهی و غیره…! ما کی همچین عرایضی کردیم که معارضان ما همچین فرمایشی میفرمایند؟ ما اگر اهل مطالعه هیچ متن مکتوبی نباشیم، لااقل این جراید یومیه مان را که مطالعه میکنیم. یعنی این مخالفان، این معارضان، این معاندان، این دارندگان گرایشات (!) ضد گل آقایی، این جمله فصیح و کلام بلیغ را که در یکی از جراید عصر چاپ شده، نخواندهاند که: «مردم از مقالات انتقادی درباره تاخیر اعلام کوپن گوشت خوششان میآید.» …؟ و یا این که خواندهاند، ولی تصور میکنند ما نخوانده ایم… بله؟
در باب مردمی که از هر چی خوششان میآید، حتی از مقالاتی آنچنانی، چگونه میتوان گفت که آنان، هشت شان گرو «نُه» شان است؟ این مردم عزیز که این جور از هرچی خوش خوشانشان میشود، دیگر چه غمی میتوانند داشته باشند؟
پس لازم میآید که ما این سرمقاله را، اصولا یک جور دیگری شروع کنیم، نه این جوری که شروع کردیم و حالا هرچی سعی میکنیم، نمیتوانیم سروته قضیه را یک جوری جفت و جور کنیم؟
این جوری است که عرض کردیم و عرض میکنیم و عرض خواهیم کرد که اگر قرار باشد حتى جبر، انتقاد غیر سازنده بکنیم، اساسا قید خود انتقاد را میزنیم و به جای آن، مقالاتی مینویسیم که مردم خوششان بیاید!
اما اگر فرض بر این باشد که سازندگی در انتقاد، یعنی: «ارائه راه حل» پس به عنوان راه حل عرض میکنیم که باید به نویسندگان عزیز جراید، آموزشهای لازم داده شود تا دست به نگارش مقالاتی بزنند که مردم خوششان بیاید! برای این کار، میشود به مسئولان ستاد بسیج اقتصادی گفت که: ای برادران! ای عزیزان! شما که برای اعلام یک کوپن گوشت، اشک مردم را در میآورید، چه مانعی دارد تاخیر در اعلام کوپن گوشت را که به صورت یک سنت ملی در آمده است، بیشترش کرده! به نویسندگان جراید امکان و میدان عمل بدهید تا با نوشتن مقالات درباره تاخیر اعلام کوپن گوشت، موجب خوش آمدن هموطنان عزیز بشوند؟ اگر این کار را بکنید، ما نیز قول میدهیم در راستای سیاست ستاد بسیج اقتصادی، ده تا سرمقاله بنویسیم که اگر هر کدامش را ۲۰ بار هم بخوانند، چیزی دستگیر کسی نشود… در پایان، امیدوارم که در سال جدید، تتمه کوپن ارزاق را به جای این که باطل و مردم را خلاص کنند، برای اعلام همراه با تاخیر! همچنان برقرار بدارند، بلکه ما نیز بتوانیم چنین مقالاتی نگاشته، از محل اخذ حق التحریر آن، به بازار آزاد (یا همان بازار سیاه سابق) رفته، گوشت مرغ و روغن و پودر و برنج و تخم مرغ و قند و شکر و غیره کوپنی مورد نیاز خود را از بازار آزاد خریداری کرده، ما دعاگو باشیم و خوانندگان عزیز خوششان آمده، همدیگر را ماچ کرده، دسته جمعی به خدمت مسئولان ستاد بسیج اقتصادی رفته، ما آنان را بماچیم، آنان ما را بماچند… حالا نماچ، کی بماچ! و همگی به خوبی و خوشی، شعر حافظ را قرائت کنیم که:
از قضا، سرکنگبین صفرا فزود…
باید ببخشید… انگار این مصراع از مثنوی معنوی مولاناست… بس که حواسمان رفت پیش کوپن، ادبیات مان هم قاطی پاطی شد!
خداحافظ تا ماه دیگر مخلص شما: «غضنفر»
Reviews
There are no reviews yet.