پرداخت امن توسط کارت های عضو شتاب
تضمین کیفیت و پایین ترین قیمت
پشتیبانی 24 ساعته، 7 روز هفته
ارسال فایل بلافاصله پس از خرید

✔️ در ابتدای کتاب می خوانیم:
پیرمرد هر روز صبح برای فروش خرما سینی را کنار خیابان می گذاشت و تا شب همانجا می نشست تا از ماشین های که از این شهر عبور می کنند و توقفی دارند یا مقصدشان همانجاست، مشتری هایی هم برای او بیاید. هر ماشین مسافربری می ایستاد، پیرمرد خرمافروش هم از خرمای رطبش تعریف می کرد و داد می کشید عجب رطبی دارم، بیا…
بار سنگین و گذران زندگی او از خرمافروشی و کارگری بچه هایش می گذشت. روزها میگذشت و شبها هم به دنبال روز می آمد. پیرمرد پسر بزرگش را به مدرسه گذاشت. انتظار می کشید که پسر بزرگش بعد از تمام شدن درسهایش قسمتی از بار گران زندگی را نیز بکشد و پسر هم در گذران چرخ زندگی سهیم باشد. هرگاه حرفی به میان می آمد، به پسر می گفت تو باید از درس خوندن کوتاهی نکنی، برای کمک خرجی ما بیشتر کمک باشی. پسر باهوش و درسخون بود. تابستانها کار می کرد و هر مقدار مزد می گرفت، به پدر پیر می داد. پسر طاهر نام داشت…

ادامه مطلب

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “کتاب زندانی (نسخه کامل)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *