نقاشی از: بلیک همپتون
معرفی و نقد کتاب:
تردیدی نیست که کودکان، یا بهتر بگویم پدران و مادران آینده باید به معمای هستی یافتن خویش آشنا شوند.
امروز دیگر مثل گذشته نمیتوان بچهها را با پاسخهایی بیاساس چون: «تو از وسط یه غنچه درآمدی» یا «ترا در باغ پیدا کردیم» یا «خدا ترا به ما داد» مجاب کرد چون اولا بچههای امروزی را که در دنیایی برهنه و بیعفت رشد میکنند، در محیط اجتماعی و خانوادگی آزاد از قید و بندهای اخلاقی و رعایت پنهانکاریهای مرسوم گذشته و طبعا از هوشیاری و کنجکاوی بیشتری برخوردارند و این هوشیاری و چشم و گوش بازی چراغی – یا سلاحی – است در دست انگیزه همیشگی غریزه تا به
«آموختنهای» پراکنده و نادرست خود ادامه دهند نمیتوان از میدان بدر کرد.
ثانیا آیا بسیاری از بدآموزیهای اخلاقی و حتی فکری، اعتقاد به موهومات و وجود «وجودی» نیرومند و غیرواقعی نتیجه پاسخهای غیر معقول به پرسشهای حیرت آمیز کودکان نیست؟
اما قضیه از آن طرف نیز اسباب دردسر است، با صراحت و آزادی نویسنده کتاب مورد بحث – با وجود آوردن نمونههای ساده و آموزنده – همه چیز را هرچقدر طبیعی، نشان دادن، آموزش کامیاب بیزیان و خطری را به دنبال نخواهد داشت. چرا که کتاب مورد بحث: «بچه چطور بدنیا میاد» یک ترجمه است، یعنی اینکه آن هدف ایده آل، که آموختن مسائل جنسی و اسرار زاد و ولد باشد، مدتهاست که در «آن حدود» به مرحله عمل در آمده و «حیرت و سردرگمی بچهها از ندانستن چگونگی تولدشان» دیگر باعث و بانی عقدهها و خیال پرستیها نیست » اما این موفقیت، تاجی بسر جامعه آنها نزده، و جوانانی که در بهترین شرایط تربیتی و کنترلهای روانی، پرورش یافته و بر تمام اسرار خلقت خویش از کودکی آگاه شدهاند چیزی بیشتر از آنهایی که در غفلت بزرگ شدهاند ندارند، گذشته از این بیاعتنایی و ساده پنداشتن مسائل جنسی ۔ در غیاب کنترلهای اخلاقی و اعتقادات پاک خانوادگی، باعث این شده که از اعمال جنسی برداشتنی حیوانی داشته باشند.
وانگهی کودک، بعد از آشنایی به طرز عمل جنسی، چون دارای آن شعور و منطق بازدارنده نیست و توانائی غریزه بر مال اندیشی او میچربد، طبعا به تقلید میپردازد. (در خانوادههای فقیر – در همین جامعه خودمان که به اجبار کمبود مسکن افراد خانواده در بک اتاق میخوابند و کودک شاهد روابط والدین است، چه ماجراهایی که اتفاق نمیافتد؛ ماجراهایی گاه خطرناک و زشت و جبران نشدنی).
باری، خیلی چیزها هست که درست است، منطقی و پذیرفتنی است. اما حتما باید در شرایط سالم و خاصی تجربه شود. من این کتاب را به چندین خانم جوان و بچه دار نشان دادم – همه تحصیل کرده و جدی در تربیت اولادشان – اما واقعا دلخور بودند. بیشتر بر این اعتقاد بودند که این کار دشوار و حساس را باید به تدریج و با حوصله و با مثالها و شواهد غیر مستقیم آغاز کرد نه با خواندن ناگهانی یک کتاب. بعد از آن لحظه پایان یافتن کتاب است که ذهن بچه دچار طوفان میشود و در گردبادی از پرسشهای تازهتر قرار میگیرد و صد در صد به تجربه و تکرار و تقلید آنچه شنیده یا خوانده آغاز میکند. آنوقت با معمای تازه چه باید کرد؟
کتاب مورد بحث اثری واقعا جالب و شجاعانه است، که یقینا روزی از واجبات مسائل تربیتی خواهد شد؛ اما حالا؟
اگر فردا برای هر چیزی دیر باشد برای این یکی خیلی زود است.
نقل شده از: مجله تماشا – شماره ۳۴ – صفحه ۵۷ – نوزدهم آبان ۱۳۵۰
نوشتهٔ منوچهر آتشی (در قسمت “معرفی و نقد کتاب” )
Reviews
There are no reviews yet.