با آثاری از:
ناصر پاکشیر
جهانگیر پارساخو
محمد پورثانی
ابوتراب جلی
ابوالقاسم حالت
محمد خرمشاهی
عباس خوش عمل
ابوالفضل زرویی نصرآباد
سید احمد سیدنا
پوپک صابری
کیومرث صابری
محمد رفیع ضیایی
سیامک ظریفی
احمد عبداللهی نیا
احمد عربانی
مرتضی فرجیان
بهروز قطبی
پروین کرمانی
غلامرضا کیانی
محمد علی گویا
محمود گیوی
سعید مترصد
محمد آرین خو
کیمیا مسعودی
حسین هاشمی… و
گل آقا- گلنسا مش رجب – غضنفر – شاغلام
سلام شب بهخیر. . !
سیاست شعار و عصا!
مستحب است که آدمیزاد، اگر سر مقاله نویس باشد، گاه گداری از روی نامههای خوانندگان عزیز و سوالاتی که میکنند، موضوع سرمقاله را انتخاب کرده، در اطراف آن داد سخن بدهد، ولی خودش دهها موضوع برای سر مقاله، در چنته داشته باشد!
چرا؟ از برای این که اگر مطالب سرمقاله به کسی یا جایی برخورد، آدم میتواند خیلی راحت و آسوده، مسئولیت کار را گردن دیگران انداخته، خودش را از زیر سؤال، بیرون بکشد!
پس بنابراین، اگر خواننده عزیزی طی نامه بلند بالایی، از ما که «غضنفر» باشیم، پرسیده باشد: «به نظر شما راه مبارزه با تهاجم فرهنگی استکبار جهانی چه چیز است؟» ما بدون این که بگذاریم شخص «گل آقا» از آن بو ببرد، باید عقلمان را آماده و حواسمان را جمع کنیم و بر اساس اصل اصیل «نه سیخ بسوزه، نه کباب» و رکن رکین «یکی به نعل، یکی به میخ» چنان جوابی به این خواننده عزیز بدهیم که اگر صد تا مفسر و تحلیل گر و متخصص و دانشمند، جوابمان را نفری صد بار هم بخوانند، تا آخر بحث، ملتفت نشوند که ما کدام جانب را گرفته و در چه راستایی حرکت کردهایم!
ما بترسیم؟ … اختیار دارید؟ ما اسممان را گذاشتهایم «غضنفر» که رایجترین معنای آن در کتب لغت، «شیر» میباشد! فلذا، اگر بخواهیم در این قضیه وارد شده، سر مقاله بنویسیم، چنان بلایی سر هر چی استکبار – اعم از جهانی و غیر جهانی ۔ میآوریم که غلط بکند به ما تهاجم فرهنگی بنماید. ! چه فکر میکنید؟ ما اگر جگر شیر نداشتیم، اولین کاری که میکردیم همین تعویض ناممان و تبدیل آن از «غضنفر» به «برگ چغندر» بود!
اصلا برای چی وقت عزیزتان را با بحث در مقدمات تلف کنیم؟ وقتی میتوانیم به جای چیدن صغری – کبری، یکراست به اصل مطلب بپردازیم و نتیجه لازم را بگیریم، البته بهتر است که همین کار اخیر را بکنیم.
میگویم: شاغلام جان! حضرتعالی که سالهای سال با گل آقا دمخور و رفیق گرمابه و گلستان ایشان محسوب بودهای، آیا میتوانی در دو کلمه به ما بفرمایی که شخص گل آقا وقتی در اواسط بحث در میماند و گیر میکرد، چه شیوهای اتخاذ میفرمود؟
میگوید: بستگی داشت به این که موضوع بحث چه باشد؟ سیاسی؟ اقتصادی؟ اجتماعی؟ فر…
میگویم: همین آخری که فرمودی! همین فرهنگی!
میگوید: در چه زمینهای، مثلا؟ میگویم: همین بحث «تهاجم فرهنگی و استکبار جهانی و غیره…»
میگوید: مشارالیه در این قبیل امور، طرفدار سیاست «شعار و عصا» بود! یعنی آن زنده یاد (!) وقتی در وسط مباحث به قبض قلمی دچار میشد، حدود ربع ساعت شعارهای اساسی و کلیدی و زیر بنایی میداد. آن گاه سرمان هوار میزد که:
– آهای ی ی… برادر شاغلام! آن عصای ما را بیاور!
میگویم: برادر غلام! «منظور نظر حضرتعالی همان سیاست « شعار و چماق» میباشد؟ »
میگوید: دِ… نشد! آمدی نسازی! گل آقای عزیز هیچ گاه از عصا به جای چماق و یا از چماق به جای عصا استفاده نمیفرمود! زیرا مشارالیه اعتقاد داشت در مبارزات فرهنگی، آدم باید از ملایمترین و اساسیترین وسایل …
***
باید ببخشید، خوانندگان عزیز. این شاغلام وقتی به این جای بحث رسید، ناگهان قوه ناطقهاش خشکید و نطق ایشان ناتمام ماند… عین همین سرمقاله ما!
خداحافظ تا ماه دیگر، مخلص شما: «غضنفر»
Reviews
There are no reviews yet.