✔️ کتابی مهیج از شاهکارهای مایک هامر
از متن کتاب:
اتومبیل کورسی قرمز رنگ به سرعت جلو می رفت و باد از بالا و طرفینش که باز بود و طاقی نداشت به داخل می وزید و گیسوان خرمایی رنگ زن زیبا و جوانی را که در کنارم نشسته بود به بازی می گرفت. در حالیکه با یک دست دنده را عوض می کردم و پایم را بیشتر به روی گاز می فشردم رویم را از جاده مقابل برگرفتم و به صورت شاداب و زیبای زن مو خرمایی نگریستم و گفتم:
– چطوره عزیزم؛ آیا لذت می بری؟
زن زیبا در حالیکه یکی از پاهایش را به روی پای دیگر می انداخت، لبان آلبویی رنگش را باز کرد و با لحنی که هر عابدی را دیوانه می کرد گفت:
– آه مایک، من برای تو می ترسم، اینقدر تند نران!…
Reviews
There are no reviews yet.