به نوشته افلاطون:
«در قاره آتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانالهای آب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعهها و باغها را سیراب میکردند. اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند. افلاطون میگوید: روح احساس و کمک در آنها دیگر از بین رفته بود آنها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند آنها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح آتن و سرزمینهای شرق را داشتند.» اما زئوس طوفانی بر انها نازل کرد. مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود.
افلاطون در این باره نوشت «طوفان سبب زمین لرزه و سیلهای بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت» افلا طون تردید داشت که هرگز نشانهای از این سرزمین گمشده به دست آید. او نوشت «اقیانوس در آن نقطه به مکانی غیر قابل عبور و جستجو تبدیل شده است».
Reviews
There are no reviews yet.