بیشتر بر اساس تفکر منطقی و میانهرو پیش میرود. ادبیات کلاسیک شامل سادگی و روانی متنهایی است که درگیر سبکهای عجیب و اغراقآمیز نیستند. شخصیتها اکثرا افراد برجسته طبقات بالا و نمایندگان گروهی از مردم هستند که تم ابر قهرمانی ندارد و واقعگرایانه به روایت میپردازند. در متون ادبیات کلاسیک ابعاد و ساختار داستان کاملا مشخص و بدیهی بیان شده است. موضوعات پیچیدگی خاصی ندارند و از نظر بعد زمانی و مکانی در موقعیت مشخصی هستند که توصیف میشود. جریان حوادث و اتفاقات یا گرههای داستانی به مرور با خواندن کتاب رو به جلو میروند و در یک سیر مشخص قابل پیشبینی و تشخیص هستند. زاویه دید در این گونه داستانها دانای کل است. دانای کلی که به روایت شخصیتها و امور داستان در بستر واقعگرایی میپردازد و جز واقعیت موضوع دیگری را بیان نمیکند. گاهی اوقات دانای کل محدود به ذهن شخصیتهای داستانی میشود و از نگاه آنها به روایت ماجرا میپردازد. اکثر موضوعات ادبیات کلاسیک در قالب رمان هستند. اکثر داستانهای کلاسیک از هر طبقهای روایت میشوند و یا به صورت متنوع هستند. و همیشه پایانی خوش در انتظار رویدادهای داستان است. موضوعات اینگونه داستانها به شرح حوادث جامعه، شخصیتها، خاندانهای اشرافی یا سلطنتی میپردازد و از بیان درونیات فردی عاجز است. درواقع فردگرایی جایگاه والایی در اینگونه داستانها ندارد و فرد در جمع معنا پیدا میکند. آثار ویژهای از ادبیات آلمان: فاوست اثر یوهان ولفگانگ گوته، غروب بتان اثر نیچه و طبل حلبی اثر گونتر گراس در زمره بهترینهای ادبیات کلاسیک هستند که از زبان آلمانی به فارسی و انگلیسی و زبانهای دیگر ترجمه شدند. ادبیات داستانی پرطرفدارترین گونه ادبیات است که به مسائل زیادی اشراف دارد و تلاش میکند تا زندگی انسانهای محروم و رنج دیده را در مقابل انسانهای ستمگر و ظالم نشان دهد. هدف از این روایت، نمایش تضادهای طبقاتی جامعه است و در تمام زمینههای سیاسی، احتماعی، فرهنگی، وضعیت زندگی و معیشت مردم دارای روایتهای گوناگونی است. برعکس ادبیات کلاسیک که به درونیات شخصیتها توجه چندانی ندارد، ادبیات داستانی به کاوش در ذهن کاراکترهای جذاب و درونشان میپردازد و حوادث اصلی داستان را بین موضوعات قابل باور و موجود نشان میدهد. درواقع ادبیات داستانی بازنمایی تمامی اقشار جامعه با روحیات و حالات متفاوت است.
Reviews
There are no reviews yet.