زیمل در آخرین اثر و در حقیقت وصیتنامهی فکری خود، نگاه (به) زندگی، بیان میکند که مسئلهبودنِ مرگ و مسائلی که بر اثر آن به وجود میآید (پروبلماتیک مرگ)، و نامیرایی هرگز ارتباطی واحد با واقعیتی به اسم «روح» ندارد، بلکه این رابطه برحسب فردیتِ این روح متفاوت میشود، به عبارت دیگر تا روح روحِ که باشد، نامیرایی معنای دیگری دارد، از آدم به آدم معنای نامیرایی متفاوت است. زیمل میگوید «گوته یک وقت گفت که هرچند او تردیدی دربارهی نامیرایی ما (انسانها) ندارد، اما همهی ما نیز یک جور نامیرا نیستیم ــ حتی جلالت زندگی پسین ما بسته به آن است که چه اندازه بزرگ باشیم. به اعتباری این اندیشه پرتویی بر مفهومهای به راستی متضادی که به ذهن میرسد میافکند که، چیرگیِ روح بر مرگ به اندازهی قدرت روح است، یا آنکه هرچه روح مهمتر و جایگزینناپذیرتر باشد نیستیاش تصورناپذیرتر است.» مرگْ نیستکننده و به دست فراموشیسپارنده است اما نه آن را که روحی بزرگ است و جایگزینی برای آن نمیتوان تصور کرد. دستکم وعدهی یک زندگی عالی و ممتاز فکری و معنوی چیرگی بر میرایی است. نامیرایی به اندازهی قدرت روح آدمی است. میتوان با نوع خاصی از زندگی، زندگی را نامیرا کرد..
Reviews
There are no reviews yet.