در مجموع ایـن نوشـتار جـانی جاریـست کـه زیـر عنـوان «نظرنوشـت رودخانه های موازی ولی مواج» خوانده می شود. ایـن کـه در نـسوج ایـن مدعا چی می گذرد را اگر کمی تأمل بگزینید در همین نزدیکی به تمـامی در خواهید یافت.
سرزمین کهن ایران به سبب قـدمت و قیمـت تـاریخی ـ جغرافیـایی خود نمی تواند بر کنار از آتش ها و لهیب جریان ساختن یا برانـداختن هـا باشد و بایستند که آیین سروری و سیادت نهادینـه شـده در شـاهنامه تـا تشیع. نه چنین می برازد و نـه روان ناخوداگـاه انـسان مـورث یـک کـوه دماوند از ضحاک آویختن و آفریدون برگماشتن و درفش کاویانی بر سر در دنیا کاشتن، چنین سر در جیب فروبـردن و ماسـت خـود را خـوردن برای مدیدی مدت را تاب خواهد آورد.
انقلاب اسلامی ایران بال شیعی حکمت ایرانی را به تمامی به میـان و میانه کارزار هدایت بشر آورد تا طریق سردادن و پشت به همت خمودن و داد ستاندن برنشیند برجای دست کاهلی دراز کردن و طریقت عزلت و بی عاری گزیدن گردد. اما به حکم روایت غایی ما که بیرقـدار نهـایی راه حق مدینه فاضله الهی را به زعامـت برگزیـدگان حـق بـه وقـت برقـرار خواهد نمود تا آن روزگار و در عصری که غیبت یا حیرت مـی نامنـدش پنجره ای گشوده چون ایران بایـد برقـرار بمانـد و چـراغش تـا بامـدادن بسوزد.
Reviews
There are no reviews yet.