وقتی که جنگ تمام شد، پادشاه بیشتر سربازانش را مرخص کرد و آنها با خوشحالی به خانه هایشان بازگشتند. فقط یکی از آنها که به شکار خیلی علاقمند بود و نه خانواده ای داشت و نه جائی برای رفتن، از تمام شدن جنگ خوشحال نبود. او بی هدف و سرگردان به راه افتاد. این سرباز که عاشق اسلحه بود، در طول این جنگ تمام خصوصیات نیکش را از دست داده بود. حالا دیگر زندگی او یک هدف داشت: کشتن حیوانات!
تگ:
ادبیات عامه افسانه های ملل برای کودکان داستانهای تخیلی برای کودکان داستانهای کوتاه برای کودکان فرهنگ عامه قصه های پریان برای کودکان
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.