بخشی از داستان:
من رامین _ از طرف “گرهارت مولر” رئیس سرویس اطلاعاتی آلمان فدرال در فرانکفورت ماموریت یافتم برای یافتن میلیونها مارک شمش طلا که در زمان رایش سوم ماموران هیتلر به طور بسیار سری در صحراهای شمال آفریقا پنهان کرده اند, اقدام نمایم. در آغاز این ماموریت در زوریخ با مردی به نام “آگوستینا” که قبلا افسر پلیس “لیما” بود و نیز نقشه محل اختفای طلاها را در اختیار داشت تماس گرفتم و با یک نقشه ی حساب شده در شرایطی که زنش نیز از طرف سازمان “ک ا س – ب” مامور بدست آوردن نقشه بود, نقشه محل اختفای طلاها را از چنگ او در آوردم و …
تگ:
ادبیات داستانی ایران رمان ایرانی رمان پلیسی قدیمی رمان پلیسی کلاسیک رمان کلاسیک
Reviews
There are no reviews yet.