«محبوبه» هر شب پشت پنجره منتظر دیدن شهابی است تا آرزویش برآورده شود. یکی از دو ستارة نقرهای و طلایی نیز آن موقع باید بیافتد، تا آرزوی محبوبه را برآورده کند. ستارة طلایی آمادة افتادن روی زمین میشود، زیرا میداند ستارهای که برای برآورده کردن آرزوی بچهها بیافتد، یک روز دوباره به آسمان برمیگردد. مجبوبه دلش برای پدرش که در نیروی زمینی ارتش خدمت میکند، شور میزند…
تگ:
۸ سال دفاع مقدس جنگ ایران و عراق جنگ تحمیلی داستانهای دفاع مقدس برای کودکان دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی
Reviews
There are no reviews yet.