سرآغاز داستان:
دهکده خسروآباد با زمین شوره زار در دشت کوچکی که رشته کوههای نمک، چون هلال ماه، روستا را دربرگرفته بود، در کنار جاده خاکی باریک قرار داشت. کمی دورتر از جاده، لنگه دری بزرگ و طاق باز، در میان طاق نمایی شکسته، مدخل میان دهکده را نشان میداد، که در پشت انبوه درختان پنهان شده بود. دور میدان نهر آبی بود، با درختان فراوان نمک زاری. وقتی آب در جوی ها روان میشد، طراوت مطبوعی بر میدان می بخشید. با نخستین نگاه از طبیعت خشن دهکده می کاست. در پشت میدان خانه های کاه گلی روستائیان، در کوچه های وسیع دهکده پراکنده بودند. از دور که نگاه می کردی چون دشتی به نظر می رسید با قارچهای خودرو…
Reviews
There are no reviews yet.