چگونه برخی طرحهای ویژه برای بهبود اوضاع انسانها به ناکامی کشیده شد؟
جمیز اسکات در کتاب «حکومتها چگونه به دنیا مینگرند»، در صدد رمزگشایی از شیوه نگرش برنامهریزان دولتی و برنامهریزی متمرکز بوده است. او با کنجکاوی و اشتیاق یادگیری مثالزدنیاش، به کند و کاو در تاریخ برنامهریزی امروزی پرداخته است تا بداند نگرش برنامهریزی متمرکز چگونه پدید آمده است، مبتنی بر کدام جهانبینی بوده است، به چه علت با اصرار پیگیری شده است، و چه آثار و تبعاتی برای طبیعت، جوامع محلی و دانش بومی و دیرین انسانها به بار آورده است.
اسکات در این سفر اکتشافی، از خیالپردازی و سادهسازی – همان ویژگیهایی که آنها را در برنامهریزی دولتی نکوهش میکند – دوری کرده و به نمونهها و مصادیق تاریخی دقیق از این سادهسازیهای حکومتی اشاره میکند. وی پس از اختصاص دادن دو فصل به تشریح طرحهای خواناسازی و سادهسازی، به دگرگونی دیدگاهها و نگرش انسان امروز و دیوانسالاران در دوران تجدد پرداخته، مفاهیم «تجددگرایی اعلای خودکامه» و «شهرهای تجددگرایی اعلا» را واکاوی می کند.
Reviews
There are no reviews yet.