بازنویس: مصطفی
نقاشی: عادل
پسرک هر روز به گندمی که کاشته بود، آب می داد و علفهای هرزه را از دور و برش می کند. مجید می گفت از من حرکت، از خدا برکت.
مجید از مدرسه که بیرون آمد، به بقالی رفت، دو ریال داد و یک سیر گندم خرید او فکر خوبی در سر داشت. در راه زیر لب تکرار می کرد: از تو حرکت، از خدا برکت…
تگ:
آداب اجتماعی داستانهای آموزنده داستانهای آموزنده برای کودکان داستانهای اجتماعی برای کودکان داستانهای اخلاقی داستانهای اخلاقی برای کودکان
Reviews
There are no reviews yet.