این رمان تاریخی به تاریخ ایل قاجار پرداخته و نقش آن را در تاریخ ایران، در قالب یک داستان خواندنی موشکافی نموده است.
در ابتدای کتاب چنین می خوانیم:
باران به تندی می بارید و هر لحظه ریزش قطرات آن تندتر می شد. ابرهای سیاه، چنان آسمان را در برگرفته بودند که از هیچ سویی، اثری از روشنی پدید نمی آمد. اندک اندک، دامنه ی ظلمت گسترده شد و یکباره جنگل، در سیاهی فرو رفت. قطره های باران، شتابزده از پی هم می دویدند و چون برگهای درختان فرو می افتادند، غرشی سهمگین سر می دادند که انعکاس آن دل ظلمت را می شکافت و برگشت آن جنگل را مخوف تر و ترس آورتر می گردانید. به ناگاه صدایی در دل جنگل طنین انداخت و با همهمه قطره های باران درآمیخت…
Reviews
There are no reviews yet.