این کتاب روایتی است میدانی، متهورانه و صد البته تلخ از فاجعۀ سوریه. میدانی از آن جهت که رانیا ابوزید، نویسندۀ لبنانیِ کتاب، عموما در متن رویدادهایی که گزارش کرده حاضر بوده است، از اعتراضات مسالمتآمیز 2011 گرفته تا جبهههای نبرد معارضین، تا تشکیلات پشتیبانی همسایگان، و تا زندانهای تاریک دمشق و بمبارانهایی که خانۀ نیمی از شهروندان سوریه را متروکه ساخت. به رغم این تنوع اما دغدغۀ کتاب واحد است: رنجی که گریبان یک ملت را گرفت.
بخشی از سخنی با خواننده:
سوریه دیگر مملکتی یکپارچه نیست. مگر در دل خاطرات و بر روی نقشه ها. حالا جای خود را به سوریه های متعدد داده است. جنگ این سرزمین به نبردی بدل شده که کشته هایش نه تنها بی نامند، که به اعداد و ارقام تقلیل یافته اند. اما دیگر حتی عدد هم نیستند.
اواسط ۲۰۱۳ ، سازمان ملل متحد تلاش برای شمارش کشته های سوریه را رها کرد. گرچه برآوردها از تلفاتی افزون بر ۵۰۰۰۰۰ نفر حکایت دارند. نیمی از جمعیت ۲۳ میلیون نفری سوریه هم اکنون آواره اند. اما هیچ زندگی بی ارزش نیست. هر کدام از آن ها رشته ای است از یک تابلو فرش دسته جمعی که کلیت تصویر قائم به آن ها است. حکومت سوریه، در تابستان ۲۰۱۱، نام مرا در لیست سیاه قرار داد هر چند نه به عنوان خبرنگار! به من برچسب جاسوسی زدند. جاسوس چندین دولت خارجی . و نامم در فهرست افراد تحت تعقیب ۳ دستگاه از ۴ دستگاه اطلاعاتی اصلی دمشق قرار گرفت. پس از آن ورودم به کشور هم ممنوع شد. ترددم به سوریه از آن روز با پای پیاده و غیرقانونی از مرز ترکیه در شمال کشور انجام گرفت…
Reviews
There are no reviews yet.