✔️ یک داستان عاشقانه واقعی، دوست داشتنی و شوربرانگیز که به صورت پاورقی در مجله اطلاعات بانوان منتشر می شد.
از متن کتاب:
ماجرای عجیبی بود. شگفت و باورنکردنی! مگر می توان عشق را با آن همه عظمت، با آن همه نیرو، با آن همه شور و وسوسه در وجود یک دختر 18 ساله باور داشت؟! مگر می توان قبول کرد در زمانی این چنین نامهربانريال این چنین غیرعاطفی و این چنین خشک و ماشینی، هنوز هم عشق توان در هم ریختن، شکستن و نابود کردن داشته باشد؟ مگر می توان نفرت را به این سیاهی، به این سنگینی و به این انتقام جویی قبول کرد؟ آنچه که من دیدم و شنیدم عشق نبود، محبت نبود، دلبستگی انسانی نبود، عظمتی خدایی و شکو و جلالی ماورءالطبیعه بود. آنچه که من دیدم و شنیدم یک نفرت سیاه، یک انزجار عمیق و یک زخم کهنه نبود، چیزی بالاتر و بزرگتر و باورنکردنی تر از نفرت بود. یک حس هراس انگیز و مخوف. آنچه که من دیدم و شنیدم یک انتقام جویی، تلاش یک احساس سرخورده و جوابگویی به یک فریاد تلخ درونی نبود، یک انفجار بود، یک مصیبت بود…
Reviews
There are no reviews yet.