کتاب از دست ویراستار که بیرون شد رفت اداره فرهنگ و وقتی برگشت قلب اش در هم شکسته بود، نمی دانم، جای شادمانی است اینهمه حساسیت و نگرانی برای سلامت فرهنگ و اهالی کتاب.
صدابردار مجموعه ای از نُه داستان کوتاه است با درونمایه ای سیاه رنگ و تلخ مزه، شاید ناجوری اش باعث بوده از شاخهء ثبت و کتابخانهء ملی آویزان بماند.
باید گفت در این کتاب همه کاره مخاطب است، او تشخیص می دهد این کتاب خوب است یا بد، چگونه آغاز شده و پایانش چگونه.
نویسنده، ضد زن نیست، علیه هیچ عقیده و سازمانی سخن نمی گوید، این بی رنگی و بد رگی عمدی و برای جلب نگاه این و آن نیست، نمی خواهد آن وری ها هوا بپرند و این وری هو کنندش، او قصد اثبات با رد هیچ عقیده ای را ندارد، مطلقا هیچ، جز آنچه مخاطب می خواهد.
نویسنده، هیچ کجای این کتاب نیست، نه حاکم است نه محکوم، نه شهردار و نه شهروند، آنچه را می خوانید اگر ثواب است پای تخیل خود بگذارید و اگر گناه، بدانید که نویسنده نه سر پیاز است نه ته آن.
هر چه گفته می شود از زبان راوی است، بگذارید ساده تر بگویم؛ نویسنده از میان مخاطب و اثر برخاسته است، همچون سنگ نیفتاده میان تخیل مخاطب و متن داستان.
از او تنها یک نام است و بس،
اگر ناسزا می گوید راوی می گوید، اگر می کُشد قهرمان می کُشد، اگر……
شنیدیم کسی گفت؛ از واقعیت دور شده است. گفتیم؛ واقعیتی در کار نیست، اینجا نه دنیاست نه آخرت.
Reviews
There are no reviews yet.