از متن داستان:
حالا تقریبا هشت سال از آن ماجرا گذشته است. ماجرایی که فقط سه ماه دوام داشت. در حالیکه میشد عشق دوستی شود، معشوق دوست. همانطور که یک دوستی ساده می تواند به عشقی پرشور متحول شود. اما انگار ما از انتها آغاز کرده بودیم یا اصلا از انتها آغاز شده بودیم. ما با عشق شروع کردیم حتی زمانیکه هنوز همدیگر را ندیده بودیم. بعد از وارد شدن همسرم به ماجرا بود که دیگر هر چه کردم، کردیم، هر قدمی برداشتم، برداشتیم، خطایی نفرت انگیز شد. اتفاقی شرم آور! نکته دردناک ماجرا هم همین است. سالها گذشته ولی من هنوز جرات حرف زدن درباره آن را ندارم. این ماجرا بغضی شده، انگار که آخر خفه ام می کند…
Reviews
There are no reviews yet.