پرداخت امن توسط کارت های عضو شتاب
تضمین کیفیت و پایین ترین قیمت
پشتیبانی 24 ساعته، 7 روز هفته
ارسال فایل بلافاصله پس از خرید

از گروه مطبوعاتی کیهان
صاحب امتیاز: جعفر بدیعی
سردبیر: وحید نیکخواه آزاد
نقاشیها: سلمان بابایی
فیروزه گل محمدی
صفحه آرا: داوود جباری
سال بیست و سوم
دوره جدید، شماره ۱۱۵۵+۲۶

در این شماره میخوانی:
با مشت و فریاد من و تو
از میان آتش
روزی که خورشید به خانه ما آمد
چرا طاس میشویم؟
زنگ تفریح
نوزادان آبزی
دوستداران کیهان بچه‌ها
مجله کیهان بچه‌های بچه‌ها
پتسی و اورزولا (نهنگ خانم) [بعد از دو صفحه اول داستان، بقیه صفحات متعلق به این شماره نیست و بطور جداگانه از شماره‌های بعدی مجله اضافه شده است.]

گفتگوی من و تو:
با مشت و فریاد من و تو
دوست کوچک من، سلام
بگذار قبل از هرچیز، به تو تبریک بگویم. لا بد می‌دانی برای چه به تو تبریک می‌گویم!
-برای جشنهای شروع قرن پانزدهم هجری و سالگرد انقلاب ایران.
از روز ۱۵ بهمن ماه تا روز ۲۲ بهمن ماه، هفته جشنهای ایران است. این هفته، با روز تولد پیامبر اسلام و امام صادق (ع)، آغاز شد و با روز پیروزی انقلاب اسلامی، پایان می‌یابد. امیدوارم در این هفته شاد باشی و در این جشنها شرکت کنی.
«گفتگوی من و تو» هم در این هفته، درباره پیروزی انقلاب اسلامی است، انقلابی که بزرگترین اتفاق جهان، در این سالهای آخر است.
دوست من، حتما تو هم روزهای انقلاب را به یادداری. در آن روزها همه مدرسه‌ها و مغازه‌ها و اداره‌ها تعطیل بود. هیچ کس به سر کار خود نمی‌رفت.
اصلا، کار همه این بود که با حکومت شاهی مبارزه کنند تا او را شکست دهند.
در آن موقع، امام در پاریس بود. همه چشم به راه و منتظر پیامها و اعلامیه‌های امام بودند. پیامهای امام، پی در پی به ایران می‌رسید و مردم را به حرکت وا میداشت.
انقلاب ایران مثل یک کشتی بزرگ بود. این کشتی در یک دریای طوفانی گرفتار شده بود. آدمهای این کشتی، با تمام قدرت پارو می‌زدند تا از طوفان بگذرند و به سرزمینهای زیبا و آرام برسند. طوفان سعی می‌کرد که این کشتی را غرق کند، یا آن را به طرف جزیره‌های کوچک و زشت و خشک براند. مردم، تمام زور خودشان را به کار می‌بردند و پارو می‌زدند و در مقابل طوفان مقاومت می‌کردند.
گاهی، طوفان تمام نیروی خود را به کار می‌انداخت و جلوی حرکت کشتی را می‌گرفت. مردم به شدت تلاش می‌کردند، ولی کاری از پیش نمی‌بردند. طوفان خوشحال می‌شد و با نیروی بیشتری حمله می‌کردند. کشتی در گرداب می‌افتاد و دور خود می‌چرخید. آتش امید، در قلب مردم به سوی تاریکی میرفت و دستها، کم کم از حرکت می‌ایستاد. … در این موقع، باد خوشبویی، شروع به وزیدن می‌کرد. بوی این باد، به آدمهای داخل کشتی نیرو میداد. آتش امید، کمی روشن‌تر و گرم‌تر میشد. باد، کم کم شدید می‌شد و در بادبانهای کشتی می‌افتاد. کشتی کمی تکان می‌خورد و به راه می‌افتاد. آن باد، خیلی قوی بود، ولی به تنهایی نمی‌توانست کشتی را از گرداب خارج کند. مردم به کمکش می‌آمدند و پارو زنان، کشتی را از گردابها خارج می‌گردند.
دستهای مردم و وزیدن باد، کشتی را پیش برد و پیش برد و به ساحل نجات رساند. آن باد، که دستهای مردم را یاری می‌داد، پیامهای امام بود که امید را در قلب مردم زنده می‌کرد، به آنها نیروی کار و مبارزه میداد و کشتی را از گمراه شدن نجات میداد.
حتما بیاد داری. حکومت نظامی بود و مردم نمی‌توانستند شبها از منزل خارج شوند. برای همین بود که به پشت بامها می‌آمدند والله اکبر می‌گفتند. می‌خواستند به شاه و حکومت پهلوی بفهمانند که حتی شبها هم مبارزه میکنند تا پیروز شوند.
شاه، دیگر نمی‌توانست در ایران بماند. امام می‌گفت که شاه باید برود و مردم هم همین را می‌خواستند. هر روز بچه‌ها وبزرگها در خیابانها به راه می‌افتادند و شعار می‌دادند تا شاه برود.
آمریکا برای اینکه مردم را ساکت کند، تصمیم گرفت که شاه را از ایران خارج کند. آمریکا خیال می‌کرد که با رفتن شاه، مردم آرام می‌شوند.
شاه، بختیار را نخست وزیر کرد تا خودش بتواند از ایران فرار کند. بختیار نخست وزیر شد و شاه از ایران رفت؛ ولی مردم ساکت نشدند و به مبارزه ادامه دادند. آن وقت، امام گفت که به ایران می‌آید. و بختیار خائن میخواست جلوی آمدن امام را بگیرد تا بتواند انقلاب را نابود کند. به همین علت همه فرودگاههای ایران را بست تا هواپیمای امام نتواند فرود آید.
مردم به خیابانها آمدند و تظاهرات کردند. همه، از کارهای بختیار خشمگین بودند و می‌خواستند امام زودتر به ایران بیاید. حتما تو هم شعارهای آن روز را به یاد داری.
وای به حالت بختیار
اگر امام فردا نیاد
اگر امام فردا نیاد
مسلسلها بیرون میاد.
بختیار خائن، مردم را از ارتش میترساند و می‌گفت که اگر امام به ایران بیاید، ارتش کودتا می‌کند و همه را می‌کشد. امام، جواب بختیار را میداد و می‌گفت که ما از شهادت نمیترسیم و تا پیروزی کامل، از مبارزه دست بر نمیداریم.
بختیار مجبور شد که در برابر مردم تسلیم شود. فرودگاهها باز شدند و مردم خود را برای استقبال از امام آماده کردند. امام در روز ۱۲ بهمن ماه به ایران آمد و از فرودگاه، به مزار شهیدان انقلاب، در بهشت زهرا رفت. امام در آنجا سخنرانی بسیار مهمی کرد و گفت: من به یاری مردم، توی دهن دولت بختیار میزنم و خودم دولت تعیین می‌کنم.
سه روز بعد، امام، مهندس مهدی بازرگان را به نخست وزیری انتخاب کرد. مردم، دوباره به خیابانها آمدند و از امام و بازرگان پشتیبانی کردند.
بختیار دیگر بیچاره شده بود و نمی‌دانست که چه کار کند. افراد ارتش و همافر‌ها دسته دسته به مردم می‌پیوستند و برای مبارزه با طاغوت آماده می‌شدند.
در شب بیست و یکم بهمن، افراد گارد شاهنشاهی به همافران حمله کردند تا آنها را بکشند. همافرها و مردم جلوی آنها ایستادند شروع به مبارزه کردند. جنگ واقعی آغاز شد و تا روز بعد ادامه یافت.
مردم به سرباز خانمها حمله کردند و اسلحه به دست می‌آوردند. جنگ، هر لحظه شدیدتر میشد. عده زیادی از مزدوران شاه کشته می‌شدند و به جهنم می‌رفتند. عده‌‌ای از مردم هم شهید میشدند.
در بعد از ظهر آن روز، حکومت نظامی اعلام کرد که از ساعت ۴
/ ۵ بعد از ظهر، هیچ کس نباید از خانه خارج شود.
حکومت نظامی می‌خواست که در آن شب به مبارزان مسلمان حمله کند و همه آنها را بکشد.
در این موقع، أمام گفت که حکومت نظامی نداریم و همه مردم باید از ساعت ۴ / ۵ بعد از ظهر به خیابانها بیایند و تا صبح در بیرون خانه بمانند. همه مردم به خیابانها ریختند، و حکومت نظامی را شکستند.
در آن شب، جنگ شدیدتر شد. مردم که اسلحه‌های زیادی به دست آورده بودند، به کلانتریها و پادگانها حمله کردند و آنها را می‌گرفتند.
فردای آن روز، ارتش تسلیم شد و انقلاب به پیروزی رسید.
آن روز بیست و دوم بهمن ماه بود. روزی که کشتی انقلاب به ساحل رسید و مردم به جزیره خوشبختی پا گذاشتند. من وتو هم در آن کشتی بودیم! یادت هست؟
من که آن روز را هرگز از یاد نمی‌برم. دست همسرم را گرفتم و از پله‌های کشتی پایین آمدم. سرتاسر جزیره را گلهای سرخ لاله پوشانده بود و از همه جا، بوی شهادت می‌آمد.
سردبیر (وحید نیکخواه آزاد)

ادامه مطلب

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “کتاب کیهان بچه ها – دوره جدید برای بچه های انقلاب – شماره 26 – بهمن 1358 (نسخه کامل)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *