متن: پییر گریمال
نقاشی از: منوچهر صفرزاده
✔️ خلاصه کتاب:
در روزگاران کهن، در شهر اوروک پادشاهی با فر و شکوه بسیار فرمان می راند نام این فرمانروای شکوهمند گیلگمش بود. این داستان از همان روزگاران به یادگار مانده است، یعنی آن زمان که خدایان و آدمیان یگانه بودند و چندین راه، آسمانها را به زمین می پیوست و زمین را به آسمانها. گیلگمش هم خدا بود و هم انسان، و از این هر دو، بهره ها داشت. دو بهره از تنش خدایی و جاودان بود و یک بهره از آن، آدمی وار و دستخوش مرگ. رنج و شکنج این دوگانگی تا زنده بود با او بود. بسیار کوشید تا از مرگ برهد و در این جهان جاودانه شود ولی سرانجام سر بر آستان مرگ سود و از جهان آسود. در کتاب حاضر این افسانه از سرزمین آشور کهن به نثری زیبا بازگویی شده است.
Reviews
There are no reviews yet.