با آثاری از:
کمال اجتماعی
ناصر اجتهادی
ناصر پاکشیر
جهانگیر پارساخو
محمد پورثانی
ذبیح الله پیر قمی
ابوتراب جلی
ابوالقاسم حالت
محمد خرمشاهی
جلال رفیع
سید احمد سیدنا
پوپک صابری
کیومرث صابری
مسعود صالحیه
عمران صلاحی
محمد رفیع ضیایی
احمد عربانی
احمد عبداللهی نیا
مرتضی فرجیان
پروین کرمانی
غلامرضا کیانی
سعید مترصد
سید ابراهیم نبوی
حسین هاشمی… و گل آقا، گلنسا – مش رجب – غضنفر – شاغلام
سلام شب بهخیر. . !
تبلیغات
اگر بخواهیم تمامی محاسن و فواید «تبلیغات» را ذکر کنیم، به نحوی که حق مطلب را ۔ کما هو حقه – ادا کرده باشیم، البته محتاج به تمهید مقدماتی هستیم که اهم آن، فراهم کردن کاغذ است به میزان هفتاد من!
نخیر… این جوری هم نیست که ما از خودمان حرف در آورده باشیم و گمان داریم که ملای روم – رحمه الله علیه – هم که فرمود: «مثنوی هفتاد من کاغذ شود.» لابد میخواسته است در فواید و محاسن «تبلیغات» و ضرورت آن در آن برهه از زمان! – و در هر برهه از زمان دیگر! – ابیات و اشعار بنگارد و مثنوی معنوی – تبلیغاتی بسراید!
البته ما اطلاع موثقی از مواضع سیاسی – اقتصادی مولانا نداریم و محققان عزیز نیز در تحقیقات مفصلی که درباره مولانا کردهاند، اشارهای ننمودهاند که مشارالیه طرفدار بخش خصوصی بوده است یا هوادار اقتصاد دولتی! فلذا، نمیتوانیم حدس بزنیم که ایشان آن هفتاد من کاغذ را برای چه جور تبلیغاتی میخواسته است… تبلیغات دولتی یا یک چیز دیگر! اینقدر هست که مولانا جلال الدین محمد مولوی بلخی، آن قدرها هم بیکار نبوده است که نداند عمر عزیز و شعر شریفش را چگونه بگذراند…
واژه «بیکار» را نوشتیم و یاد وزیر کار خودمان افتادیم! الکلام یجر الکلام؟ نخیر… از باب تداعی معانی! البته شایسته بود همان وقت که اسم مولانا را میبردیم، یاد ایشان میافتادیم.
میگویم: برارم! اخوی! شاغلام جان عزیزم! چه طور شد که ما وسط بحث سرمقاله که از مباحث زیربنایی است، یاد برادر عزیزمان مقام محترم وزارت کار افتادیم؟ لابد این به یاد افتادگی! علل و اسبابی داشته است، و الا ما بیکار نبودیم… بودیم؟
میگوید: تصدقت! سرکار عالی در اثر مداومت در مجالست با شخص گل آقا، اخلاق بزرگان را پیدا کرده ای. از این طرف یک فرمایشی میفرمایی، از آن طرف از خاطر مبارکت بیرون میرود! حضرت عالی همین حالا سرگرم مطالعه یک جریده شریفه یومیه بودی. آنجا رسیدی که از قول مقام وزارت، مرقوم فرموده بود:
«تبلیغات جدای از عمل، کاربردی نخواهد داشت!»
آن گاه سرمان هوار زدی: شاغلام! برارم! اخوی! یک دیشلمه بیاور نوش جان کنیم. بعدش میخواهیم در باب محاسن و فواید تبلیغات، داد سخن بدهیم!
میگویم: جاهل مردا که تو باشی! از قدیم گفتهاند: «کلام الوزیر، وزیر الکلام!» وقتی ایشان به فارسی دری میفرمایند که تبلیغات، کاربردی نخواهد داشت، لابد ندارد! شاعر هم فرموده: به عمل کار برآید…
فی المثل اگر خود ایشان این همه کار ایجاد نمیفرمودند و مسایل کار و کارگری را سروسامان نمیبخشیدند؛ البته همین حالا، تعداد زیادی کارگر را میدیدی که کوپن عدس و ماش منسوب به بن کارگری سال ۶۹ و ۷۰ را در دست داشتند و پلههای تعاونی کارگری را دوتا یکی بالا میرفتند تا آن را نقد کنند! حال آن که امروزه، کارگران عزیز نه غم بیمه کارگری را دارند نه هیچ چیز دیگر!
میگوید: شما تمام سرمقاله این ماه را در باب کارگران نوشتی که چه چیزی را بفرمایی؟
میگویم: که این را خدمت کارگران عزیز عرض کنیم که تبلیغات جدای از عمل، کاربردی ندارد!
البته اگر قانع نشدند، میتوانیم سالها با آنان چک و چانه بزنیم! بالاخره ما اگر نتوانیم مسأله و مشکلی از آنان حل کنیم، حرف زدن که بلدیم!
خداحافظ تا ماه دیگر مخلص شما: «غضنفر»
Reviews
There are no reviews yet.