سرمقاله:
ادبیات سیاسی!
از سنن متداولهٔ ما ایرانیان، یکیش هم گرفتن «فال حافظ» است در شب «یلدا» که همان شب چله خودمان باشد: که در سه شب پیش، گذشت و رفت پی کارش!
پس تا اینجای قضیه، روشن شد که بعضی از ایرانیان حداقل هر سالی یک شب و از تمام دیوان حافظ، حداقل یک غزل، میخوانند و کیف میکنند و این امر، دلیل بارزی است بر اینکه حافظ، شاعر بزرگی بوده است!
و از آن طرف، شب چله امسال، مصادف و مقارن بوده است با آغاز هفته بزرگداشت «فردوسی» که قدیمها، نقالان، داستانهای شاهنامهاش را در قهوه خانهها و مردم عادی در خانهها میخواندند و کیف میکردند و البته برایش هفته و دهه بزرگداشت هم نمیگرفتند. برخلاف حالا که بزرگداشتش را میگیرند. ولی شاهنامهاش را نمیخوانند! حالا اینکه آیا فردوسی هم شاعر بزرگی بوده است یانه، بیان و اقوال، مختلف است!
و با همه دشواریهایی که «مقدمه» نویسی دارد، خوشبختانه امروز هم توانستیم مقدمه دو کلمه حرف حساب این هفته را با مهارت بخصوصی که خودتان مشاهده کردید، با استفاده از مسائل روز، به نحو رضایت بخشی به انجام برسانیم باقی میماند «ذى المقدمه» که باید آن را هم یک جوری بنویسیم که با مقدمه فوق، تناسب داشته، به قول امروزیها در رابطه با آن باشد!
حالا که به اینجای کار رسیدهایم، با همه تردستی که در جفت و جور کردن مطالب داریم، ماندهایم معطل که بقیه سرمقاله را چه جوری بنویسیم که از اصول فن نگارش، عدول نکرده باشیم؟!
میگویم: آهای… برادر شاغلام! من باید با این سرمقاله بیصاحب مانده چه کار کنم و چه جوری ادامهاش بدهم؟
میگوید: قربانت گردم، این که دیگر داد و هوار ندارد…سرکار عالی در ادامهاش راجع به همین مختصر مطالباتمان از فرانسه و سفر معاون وزارت خارجه مان به آنجا و نصفه کاره ماندن مذاکرات و ضرورت حفظ روابط بین المللی و بقیه قضایا، یک چیزهایی بنویس وسروته مطلب را، هم بیاور!
میگویم: پدر آمرزیده، اینها را چه جوری به فردوسی ربط بدهم؟ اینها چه ارتباطی با حافظ دارد؟
میگوید: ربطی ندارد؟ پس آن سلطان محمود غزنوی که مطالبات حکیم فردوسی را بالا کشید هیچی؟ پس آن حافظ شیرازی، همینجور الکی برای خودش میسرود:
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی، وامدار من باشی!
حضرتعالی دواوین شعرای سلف را تورقی بفرما، تماما در باب «وام» و این حرفها بوده… بعید است از جنابعالی که «گل آقا» باشی و اینها را ندانی!
Reviews
There are no reviews yet.