مترجم: حبیبیان
از متن کتاب:
استیو اوسن در مرخصی بود که یک پیام فوری از رئیس خود، اسکار گلدمن دریافت کرد که بی درنگ برگردد. او از این پیشامد هیچ خوشش نیامد. او داشت از هوای گرم فلوریدا و مهمان نوازی جوانان آنجا که بسیار به او می رسیدند، بهره مند میشد. باری هر بار اسکار میگفت “بیا” معنی آن این بود که یک گرفتاری در کار است و کار استیو همه اش گرفتاری بود. او با دریغ و افسوس چمدانها را بست و به دوستانش بدرود گفت و با نخستین هواپیما برگشت به سرکارش. او به دوستانش قول داد هر چه زودتر برگردد…
Reviews
There are no reviews yet.