تاریخ چاپ اول نمایشنامۀ “گمشدگان” سال ۱۳۴۸ است. در این سال بیضایی چنان اعتباری کسب کرده است که علیرغم ترک تحصیلات دانشگاهی و نداشتن مدرک آکادمیک، از طرف دانشگاه تهران برای تدریس دعوت میشود.
گمشدگان داستان مردمان روستایی است که همگی در تاریکی دست و پا میزنند. یوزباشی، که به تازگی از سفر حج برگشته میگوید که آنجا کسی خدا را ندیده، بعد از کش و قوسهای فراوان و بعد از آنکه راضی میشود اعمال بدش را جبران کند، هر چه میزند به در بسته میخورد تا اینکه در نهایت به آنجا میرسد که بگوید: همهی درها بستهاس! و در انتها نیز زیر تابوت خود بایستد؛ پیرزن و پیرمرد فقیری که دنبال یک لقمه نان میگردند تا شکم خود را سیر کنند و همیشه دیر میرسند؛ آیت و زهرا که به امید جایی بهتر میروند و دوباره به همانجایی که بودهاند برمیگردند؛ تحصیلداری که با کمک یوزباشی صاحب زن و زندگی عبرت شده و در نهایت با بازگشت عبرت زندگیاش بر باد میرود؛ عبرت که بعد از مدتها حبس برگشته تا حقاش را بگیرد و فقط مرگموش نصیباش میشود؛ جوان چلاقی که عاشق زهراست و نمیتواند راز دلاش را بگوید و در نهایت طلحک که تنها شاگرد کلاس نداشتهاش او را رها میکند! همهی شخصیتهای نمایش گمشدگان، در تاریکی زندگیشان گم شدهاند! جامعۀ به تصویر کشیده شده در گمشدگان، جامعهای غرق در ریاکاری و منفعت طلبی است. جامعهای که همه به فکر شکم و جیب خود هستند و کسی به فکر دیگری نیست و نیکوکاری فقط یک معاملهی سودآور است!
بیضایی این نمایشنامه را به صحنه نبرده است.
Reviews
There are no reviews yet.