ای پدر من، ای مادر من!
دین تو، مذهب تو و همه اعمالی که بنام دین و مذهب انجام می دهی و همه عقایدی که بنام دین و مذهب داری، همه اش بیهوده و زیان آور است!
… دین تو عبارت است از یک نیرویی که ترا از دنیا و از پیش از مرگ غافل می کند و همه دلهره و وسواس و ترس و کوشش و مسئولیت و تلاش ترا متوجه مرگ و بعداز مرگ می کند، و من بعنوان جوان امروز، روشنفکر امروز، تحصیل کرده امروز، به “پیش از مرگ” کار دارم، و دین تو هیچ سخنی درباره پیش از مرگ بمن نگفته، به تو هم نگفته، تو هم نمی دانی، تو می گویی: این عقاید و اعمال دینی من به این درد می خورد که جواب نکیر و منکر را بدهم، وقتی سرم را در گور، بر خشت و خاک لحد گذاشتم، در آنجا فوائدش روشن می شود،…
می گویم راست است، اما برای پیش از مرگ ( که ما در ذلت و فقر و نیازمندی جان می دهیم) دین تو چه دارد؟ هیچ چیز! تو در آتش می سوزی و مردم تو و هم نژادهای تو و مردم جهان و نوع انسان در آتش زندگی می سوزند و تو احساس گرما هم نمی کنی! و بعد شبها و روزها تمام گریه و اضطراب تو از تصور زبانه آتش قیامت و عذاب پس از مرگ است! و من! آتشی که اکنون بر بشریت نازل شده و من و تو و او و همه در آن می سوزیم، کار دارم و در جستجوی آنم که چه عاملی و چه آبی این زبانه را اطفا می کند؟…
این دین فقط تو را باید نجات بدهد، من دنبال دینی و ایمانی می گردم که بشریت را نجات بدهد و حتی خود من هم فدایش بشوم. دینی که برای نجات جامعه بکوشد و “من” را قربانی “ما” کند…
Reviews
There are no reviews yet.