مسئولیت شیعه بودن، غیر از آن که یک بحث علمی و فلسفی و اعتقادی بسیار عمیق است، در قلمرو و تحقیق محقق و متفکر و آشنا با مسائل علمی، خود بخود، بحثی عمومی نیز هست، که هرکه به مکتبی – یا مذهبی – معتقد میشود، مسئولیتهایی را متوجه خویش میکند و شیعه بودن نیز از این قاعده مستثنی نیست.
هر کس (در هر سطحی از تفکر علمی) با اعتقاد به هر مکتب و مذهبی، باید خویشتن را در برابر این پرسش بیابد که: “اعتقادم، چه مسئولیتهایی را متوجهام میکند؟” بخصوص وقتی که مسئله “شیعه بودن” است و مسئولیت بسیار جدیتر و سنگینتر. چرا که یکی از خصوصیات مذهب تشیع (نسبت به سایر مذاهب برادر در اسلام) تعریف ایمان است.
دانشمندان شیعه، در تعریف ایمان، غیر از ایمان به قلب و اقرار به زبان، شرط عمل و اجرا (و بنا به اصطلاح عمل به جوارح) را نیز میافزایند، که اصل “اصالت عمل” است. یعنی همچنان که در فلسفه “اگزیستانسیالیسم”، اصل “پراکسیس” مطرح است، عمل، ایجاد کننده واقعیت و حقیقت است، و بیعمل، اعتقاد و عدم اعتقاد به چیزی، مساوی است. بیعمل، مؤمن بودن، مساوی است با کافر و منکر بودن. زیرا به قول “رگریه” (یکی از منتقدین هنر اگزیستانسیالیسم): “هنرمندان بزرگ در آثاری که بوجود نیاوردهاند، با بیهنران مساویند”. مثلاً فردوسی و مولوی که در به وجود آوردن شاهنامه و مثنوی، هنرمند و شاعرند، در آثاری که به وجود نیاوردهاند، با دیگران (حتی کسانی که از خواندن و نوشتن نیز عاجزند) مساویند، و این در ذهنیت ماست که چون در کار خلق و آفرینش هنری هم نیستند (عمل نمیکنند) هنرمند و شاعرشان میخوانیم.
روشنفکر مترقی و آگاهی که میداند و عمل نمیکند، با منحط جاهل خواب آلودی که نمیداند که عمل کند، مساوی است. کسی که تمام مسائل اجتماعی را دقیق و عالمانه تحلیل میکند، اما از تعهد هر مسئولیت اجتماعی سر باز میزند، به اندازه کسی که اصلاًَ نمیداند جامعه چیست، ارزش وجودی دارد، زیرا که “بد” و “خوب” ، “ایمان” و “کفر” و “شیعه بودن” و “شیعه نبودن”، بعد از عمل است که تحقق مییابد…
Reviews
There are no reviews yet.