این کتاب همه سر گذشت انقلابیون دهه پنجاه نیست، اما زیباترین و گویا ترین “کارت ویزیتی” است که می توانیم به نسل جوان کشورمان بدهیم.
آنچه محجوبی در این کتاب کوتاه مینویسد، طرحی است از سر نوشت یک نسل از فعالین چپ در ایران که از زندانهای شاه شروع میشود و به تبعیدی طولانی ختم. اگر چه فعالین چپ تنها راهیان این راه پر رنج نیستند و هم اکنون گروهی دیگر از کسانی نیز که روزگاری در حاکمیت پس از انقلاب بودند راهی همین راه شدهاند، اما یادماندههای محجوبی، داستان گروه نخست است.
فعالین سیاسی چپ که محجوبی از آنها یاد میکند، چه کسانی بودند؟ اینها بخشی از فرزندان طبقهی متوسط شهری ایران بودند که (به دلیل نیاز رژیم شاه به نیروی متخصص و تحصیل کرده) به دانشگاهها که در دهه ۴۰ شمسی به طرزی جدی گسترش یافته بودند راه پیدا کردند.
اینها از سویی حق خود میدانستند که در تعیین سرنوشت کشور دخالت کنند، اما از سوی دیگر میدیدند که هیچ روزنهای برای ابراز عقیدهشان وجود ندارد. رشد ناهمگون جامعه، با تعداد محدودی آدمها در راس هرم، و انبوهی فقیر حاشیهی شهرنشینهای مهاجر (راندهشده از روستا)، همدردی اینها را بر میانگیخت که خودشان را هم تحت ستم میدیدند. میشل فوکو وقتی از خاطرات دوران تدریساش در تونس (سال ۱۹۶۸) و مبارزات دانشجویان تونسی در آن روزگار مینویسد، شما را به یاد جنبش دانشجویان ایرانی درآن سالها میاندازد.
مارکسیسم برای این جوانها پیش از آنکه یک ایدئولوژی باشد که در باره آن تفحص و مطالعه، جدل و گفتگو میکنند، یک آرمان بود که برای آن میجنگیدند، به زندان میرفتند و حاضر بودند کشته شوند. مارکسیسم برای آنها پرچم یک اعتراض بود، اعتراضی که برای حصول سادهترین حقوق، باید بالاترین بها را میپرداختند.
Reviews
There are no reviews yet.