گردآورندگان: اُمید سحر، هاتف رحمانی، بهروز مطلّبزاده
ویرایش: اُمید
Say, O stormy river Ehsan Tabari’s letters to Jaleh Esfahani
ویراستِ نخست: آذر ۱۴۰۱ – در گرامیداشتِ پانزدهمین سالِ پرواز “شاعرِ اُمید” به جهانِ ابدیّت
گفتوگویی به درازای نسلها (کلامی چند از گِردآورندگانِ مجموعه)
“گیاهِ مُعجزنُمونِ شعر در روحِ ژاله، دَمبهدَم پُرتوانتر میرویَد و بالا میگراید.” (از نامه ۱۴ نوامبر ۱۹۶۵ احسان طبری به ژاله اصفهانی)
پرداختن به مناسبات دو انسانِ والا، احسان طبری (۱۹بهمن ۱۲۹۵ ساری- ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ تهران) و ژاله اصفهانی (سال۱۳۰۰ اصفهان- ۷ آذر ۱۳۸۶ لندن) که به مدّت بیش از ۳۰سال (ژاله از ۱۳۲۵ و طبری از سال ۱۳۲۷) در غربت و دورازهم زیستهاند، دشوار است. غربت و جلای وطنی که از اولین طلیعههای تهاجم ارتجاع و امپریالیسم بود که تا انقلاب شکوهمند مردم ایران در سال ۱۳۵۷چون بختکی بر سراسرِ ایران سایه انداختهبود. حفرههایتاریک بسیاری برای دریافتِ حقیقی این دوران وجود دارد. یکی از مهمّترینِ این حفرهها نبود آزادیِعمل وگفتوگوی همهجانبه در حوزه اندیشه و عمل است. محدودیّتهای ناشی از سلطه دیکتاتوری در داخل و تحمیلاتِ آن بر تبعیدیانِ سیاسی که بهکارِ پیوسته مخالفت و افشای دیکتاتوری میپرداختهاند ازیکسو، و محدودیّتهای تحمیلی تشکیلاتی به لحاظِ امنیّتی و. ازسوی دیگر، عملا حوزه عملِ کنشگرانِ این عرصه را محدود میساخته است. نبود دسترسیِ آسان به یکدیگر -آنچنانکه ما امروز از موهبتِ آن برخورداریم-، دوری محلّ ِزیست و تاثیراتِ مکانیکی ازجمله ارسال و دریافتِ نامهها به خوبی از لابلای سطورِ این مکاتبات معلوم است. مثلا در وقفههایی که از لحاظِ نامهنگاری بین سالهای ۱۳۳۱تا۱۳۴۴ هست، ویا مابین ۱۳۴۴تا ۱۳۴۷ و. که بر ما معلوم نیست آیا ارتباطها قطع بوده و یا اکنون امکان دسترسی به نامههای احتمالی این سالها را نداریم. ازاینرو، ما بدونِ هیچ ادّعایی در رمزگشایی از زندگیِ پُرفراز و نشیب ۳۰ساله این دو فرهیخته در مهاجرت، به ناچار به آنچه اکنون در اختیار داریم بسنده میکنیم و به کاوش وپیگیری خود دراین عرصه ادامه خواهیم داد، تا زمانیکه با دستِ پُرتری به ترسیمِ سیمای شریفِ این انسانهای والا موفق شویم. اهمّیتِ برجسته این نامهنگاریها درآن است که هر نامه، خود بیانگرِ اسلوب نقد هنری است. دراین نقدها به هیچ ملاحظهای جز خود اثر پرداخته نمیشود و بی بیمی از رنجش احتمالی کسی که اثرش مورد نقد قرار میگیرد، ناقد آنچه را که حقیقت و درست میپندارد، بر قلم جاری میسازد. ژاله اصفهانی بعداز پروین اعتصامی اولین زنی بود که کتاب اشعاری را که در دورانِ دبیرستان سُروده بود، بهچاپ رساند. ۷۶سال پیش، در تیرماه ۱۳۲۵، او بهعنوان یک زنِ شاعر، از مدعوین حاضر در «نخستین کنگره نویسندگانِ ایران»، و این رویداد مهمّ ِ ادبی به ریاست ملکالشعرای بهار و با شرکت بزرگانی چون فروزانفر، صادق هدایت، احسان طبری، و بسیاری دیگر بود. احسان طبری و ژاله اصفهانی پس از مهاجرت به سرزمینِ شوراها برای آنکه دولتِ وقتِ شوروی تحت فشارِ دیپلماتیک دولت ایران قرار نگیرد، هریک نام مستعاری برای خود برگزیدند. احسان طبری با نام پرویز شاد (یا پرویز پورتَجَن) و ژاله اصفهانی با نام ژاله زندهرودی، (یا غریو، سامان) به فعالیتِ ادبی و سیاسی خود ادامه دادند، امّا به تعبیر بیدلِ دهلوی “تا کِی به مستعار باید زیست؟” با پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ هر دوی این عزیزان از مهاجرت سیساله به آغوش میهن بازگشتند و با نام واقعی و تمامِ هستی خود به یاری انقلاب شتافتند، گرچه “دشواری دورانِ عبور” سرنوشتِ دیگری را برای انقلاب و آن دو عزیز رقم زد. احسان طبری در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۵۸به اتفاق جمعی از یاران و همرزمان خود ازجمله دکتر حسین جودت، مسعود اخگر و حمید صفری با هواپیما به میهن بازگشت. چندی بعد نیز همسر و فرزندان طبری، و سپس ژاله اصفهانی در آخر شهریور ۱۳۵۹(شب تجاوز نظامی ارتش عراق به ایران) خود را به زادگاهش ایران رساند. *** نامههای این مجموعه که سرچشمه آن”بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی” است، بر حسب تاریخ نگارش مرتّبسازی شدهاند و خواننده برای مشاهده و دانلود اصلِسند حاوی دستخطِ نگارنده نامه، کافی است که بر روی عنوان (یا تاریخ آبیرنگ) هر نامه کلیک کند. نمونهای از این نامهها زینتبخش پشتِجلد این مجموعهاست. عنوانِ این مجموعه میتوانست “مکاتباتِ احسان طبری و ژاله اصفهانی” نام بگیرد، اگر به “نامههای ژاله به پرویز” دسترسی داشتیم. امیدواریم روزی انبوهِ دستنوشتهها و آثارِ منتشرنشده طبری از گنجهها و پستوها بیرون بیاید و با انتشار آنها کامِ دوستداران طبری شیرین شود. عباراتِداخلِ[دومیله] دردرونِ متنِ نامهها و زیرنویسهای توضیحی در زیرِ نامهها(بهجز زیرنویسهای طبری که با نشانه P.S مخفّفِ اصطلاح انگلیسیPost Script به معنای پِینوشت آمده)، از گردآورندگان است و خطاهای احتمالی در این مجموعه نیز بر عهده ویراستار. فتحِ باب این مجموعه، قطعه شعری است با عنوانِ “آرام باش!” که ژاله اصفهانی خطاب به احسان طبری سُروده است. این شعر در صفحه ۶۳۷ “مجموعه اشعار ژاله اصفهانی” (تهران ۱۳۸۴، انتشارات نگاه) جزء اشعارِ منتشرناشده شاعر آمدهاست و البتّه نامیاز طبری نبرده است؛ امّا شعر به خطّ ِژاله در آرشیوِ طبری محفوظ است. این شعر برای حُسنِ آغاز این مجموعه برگزیده شده است.
Reviews
There are no reviews yet.