کتاب “درباره انسان و جامعه انسانی” آخرین درسنامهٔ احسان طبری است که به تاریخ سال ۱۳۶۲ است. کتابی که در نیمهٔ دوم سال ۱۳۶۱ و اوایل سال ۱۳۶۲، دقیقاً قبل از دستگیری رفیق طبری و ضربه دوم به حزب نوشته شده است. یعنی درست در همان روزهایی که رفیق طبری بههمراه باقیمانده رفقای رهبری حزب در خانههای مخفی حزب بهسر میبرد. شگفتا که وی چگونه در آن شرایط توانسته بود چنین اثر بزرگی را خلق کند. این اثر ارزشمند ادبیات مارکسیستی ـ لنینیستی خوشبختانه محفوظ ماند و توسط حزب توده ایران منتشر شده است. هرچند احسان طبری نیازی به این اسناد ندارد تا صحت اعتقاد خود به سوسیالیزم علمی را ثابت کند و این تنها سادهلوحاناند که ممکن است فریب تبلیغات سراپا دروغ دستگاههای اطلاعاتی رژیم را بخورند که گویا وی پس از دستگیری، تغییر عقیده داد. اما بدون شک این اثر انقلابی، چون تیری در چشم مزدوران و سفلهگان بیشرم و بهدور از انسانیتِ ماشین اعترافگیری جمهوری اسلامی فرو خواهد رفت. سوسیالیزم (جامعهگرایی) سرمایهداری آخرین نظام طبقاتی است. از آن پس، برای اولین بار بشری که در اثر شناخت قوانین جامعه بر آن مسلط و لذا مختار شده، وارد عرصه تاریخ واقعی انسانی میشود و عصر جامعهگرایی آغاز میشود. این چرخش کیفی عظیمی است که آن را میتوان با انشعاب سوم جامعه به طبقات متناقض نظیر گرفت، یکی در جهت اهریمن و این یک در سمت ظفرمندی یزدان. سوسیالیزم آغاز حل کلیه تناقضات مادی و معنوی جامعهها و سپس کل بشریت و اعتلا بهسوی کمونیسم است. برخی میپرسند: خوب! بعد چه؟ والت ویتمن رستو میگوید: «پس از آن که انسان به عصر مصرف وسیع رسید،آنگاه دوران کسالت (boredom) فرامیرسد!!» این فقر تفکر یک جامعهشناس پرمدعای امپریالیستی است. حل تناقضات درونی جامعه اولاً بهمعنای آن نیست که تناقضات نوینی پدید نخواهد شد. منتها این بار حل آن به اعمال قهر انقلابی از پایین نیاز ندارد و خود جامعه حل میکند. ثانیاً حل تناقضات جامعه انسانی تازه بهمعنای عمل بشریت متحد علیه بلایای طبیعی جهان ما و جهان بزرگ و گسترش فرهنگ در کیهان است. وظیفهای بیپایان و عظیم و دشوار که ابداً کسالتزا نیست. چند هزار انسان در خم یک کوچه ـ تناقضات درونی خاندان بشری ـ معطل ماند. وقتی که از این خم بگذرد، تازه پای در صحرای فراخ تکامل واقعی میگذارد. آنگاه میفهمد که چه دوران قیرگونی از اسارت و حقارت و جهل و فقر را گذرانده و چه افقهای گستردهای پیاپی در برابر اوست. کسالت؟ هرگز. نظام جدید رها از طبقات متناقض و بهرهکشی یا نظام جامعهگرایی در فاز پایینی آن که سوسیالیسم نام دارد و فاز فرازینش که کمونیسم مینامیم، دارای مشخصات زیرین است:
• از یک انقلاب قهرآمیز (نظامی یا سیاسی) میزاید؛
• با استقرار سیطرهٔ طبقه کارگر، جامعه را از همه بقایای گذشته میزداید؛
• برای تحول انقلابی جهان تا پیروزی نهایی میکوشد؛
• انقلاب اقتصادی و فرهنگی را در جامعه تحقق میبخشد؛بهرهکشی را میزداید؛
• در راه صلح و امنیت و خلع سلاح جهانی تا پیروزی مبارزه میکند؛
• اختلافهای ملی را در درون خود با اتخاذ سیاستی درست و انسانی حل میکند؛
• به همه جنبشهای مترقی تا هر حد که بتواند یاری میرساند؛
• کار و نان و درمان و مسکن و استراحت و ایمنی و دموکراسی و آزادی را برای همه افراد جامعه تأمین و تضمین میکند؛
• به رشد علم و هنر و فن، تکانهای نیرومند میدهد؛
• در راه تحول ژرفای روانی انسان و پرورش همه سویهٔ او کلیه زمینههای لازم را فراهم میآورد؛
• به بهسازی محیط زیست و جغرافیایی و نوسازی کل تمدن دست میزند.
این فهرست ناقص است و به آن باز هم میتوان افزود. البته اجرای این همه کارهای انسانی ساده نیست. در سر راه هر کدام از آنها مشکلات (و از آن جمله اینرسی و ماند اجتماعی) فراوان است. لذا جامعه به تجهیز قوای انسانی، فنی، طبیعی نیازمند است
Reviews
There are no reviews yet.