از متن کتاب:
گوشه چادر مادر را در مشت گرفته بود که در بلبشوی میدان تره بار گم نشود و به اطراف چشم می چرخاند. هر کس برای فروش از گوشه ای فریادی میزد:
– سبزی خشک کردنی، سبزی آش
– سبزی خوردن، نعناع خشک کردنی، شوید
– کدو، بادمجون، خیار تازه.
یکی با چرخ دستی و دیگری با دوچرخه رد میشد و آب و گل را به اطراف می پاشید. ضایعات سبزیجات و زباله ها در گل و شل کف میدان به هم آمیخته بودند و خلاصه کثافتی بود بی پایان. مادر با یک دست فاطمه و طاهر را می کشید و با دست دیگر زنبیل خرید را…
Reviews
There are no reviews yet.