در پشت جلد این کتاب می خوانید:
امشب قسمتی از تنهایی و رنجی را که همیشه سعی کرده بود با آن مبارزه کند، به خوبی احساس می کرد. حالا می فهمید آن رنج کیفیتی جسمانی است دقیقا زمانی که می بایست آن را بروز می داد، مانع از حضورش می شد و نفی اش می کرد. زیرا تجربه دوباره برایش ناراحت کننده بود. رنجی را که در دورن خود ذخیره کرده بود، بعد از گذشت سال ها، کهنه، متعفن و زهرآکین شده بود و حالا باید آن را از درونش بیرون می راند تا بتواند فرصت مناسبی برای زندگی با خودش را به دست آورد…
تگ:
ادبیات داستانی ایران رمان ایرانی
Reviews
There are no reviews yet.