از متن کتاب:
من (رامین) و همسرم، در ویلایمان در سواحل والنسیا واقع در جنوب اسپانیا استراحت می کردیم که هانس لانکه مامور سرویس اطلاعاتی آلمان فدرال و یکی از همکارانش به سراغم آمدند و از من خواستند که برای ملاقات گرهارت مولر رئیسشان به فرانکفورت بروم… پذیرفتم و به فرانکفورت رفتم و در دیدار با گرهارت مولر دانستم که ماموریت من یافتن میلیون ها مارک شمش طلا است که در زمان رایش سوم، ماموران هیتلر, به طور بسیار سری در صحراهای شمال آفریقا پنهان کردند… آغاز این ماموریت در زوریخ با مردی به نام آگوستینا که قبلا افسر پلیس لیما بود تماس گرفتم. آگوستینا نقشه محل اختفای طلاها را در اختیار داشت…
تگ:
ادبیات داستانی ایران رمان ایرانی رمان پلیسی قدیمی رمان پلیسی کلاسیک
Reviews
There are no reviews yet.