در نظر من نویسنده آدم متعهدی نیست. او کسی است که برای خودش مینویسد یا دست کم میاندیشد که دارد برای خودش مینویسد. من تلاش میکردم بنویسم تا خودم را کشف کنم و همین طور دیگران را.
از من پرسیدهاند چه عواملی مرا وادار به نوشتن کرد، میگویم نتوانستهام به درستی پاسخی به این سؤال بدهم. اما وقتی ده سالم بود با ادبیات آشنا شدم، روزی که آموزگار مدرسهام از من خواست انشایی یا موضوعی که مطابق میلم باشد بنویسم. باری نخستین بار کشف کردم که نوشتن چه لذتی دارد و بار دیگر ادبیات را با خواندن قطعه سادهای از گوستاو فلوبر درک کردم. آخر فلوبر نویسندهای است بنام که سبک معتبری دارد. من با خواندن آثار او با ادبیات بیشتر آشنا شدم و به این نتیجه رسیدم که خود ادبیات اهمیت چندانی ندارد و قصهگویی کار مهمی نیست، بلکه شیوه بیان است که در ادبیات از اهمیت ویژهای برخوردار است.
از من میپرسند تئاتر آیا مفهومی دارد یا نه؟ میگویم تئاتر سیستم و شیوه بیان است. در حقیقت قبلاً داستان و مقاله و رساله مینوشتم، اما افکار ناراحتکنندهای در آنها وجود داشت. تناقضات بسیاری در آنها به چشم میخورد. راستش افکار متناقضی داشتم. میخواستم کشفهای ضد و نقیضی از حقیقت را بیاموزم، چرا که من و دیگران امیال ضد و نقیض پراکندهای در ذهن خود داریم. از این رو فکر کردم که به تصویر کشیدن این تضادها فقط در تئاتر امکان دارد. آخر شخصیتهای گونهگون و متفاوتی در صحنه ظاهر میشوند که با هم حرف میزنند. این تناقضات را قهرمانان بازی شکل میدهند و تئاتر در نظر من خالصترین بیانی است که میتواند بازیهای پیچیده درونمان را به تصویر بکشد. تئاتر آسانترین وسیله بیان من است. فکر می کنم راه پرهیز از تناقضگویی شخصی خودم را پیدا کردهام. در حقیقت راهی یافتهام که میتوانم آزادانه به تشریح و بیان تناقضات خود بپردازم.
Reviews
There are no reviews yet.