داستانهای این مجموعه عبارتند از:
کار عشق / کوچه ما خوشبختها / مهمان بابا / جورابها / بره / آئینه، کوچه، پنجره / وصل / نوبتی / کار نیک / خزینه / برف که می آید / معصومه
از داستان کار عشق:
نانها را به سینه ام می فشردم. می دویدم و از سربالایی ها، از کنار چینه های گلی خانه های قدیمی و پس کوچه های تنگ کرمان می گذشتم. گرمای نانها را که از پشت سفره پس می زد، روی سینه و گردنم حس می کردم. بوی نانها بوی سیب زمینی برشته بود. با مادربزرگم زندگی می کردم. دستها و صورت مادربزرگ پر از چروک بود و چروکها از گذشته ها خبر می داد. کمر مادربزرگ تا شده بود و هر روز فاصله صورتش تا زمین کمتر میشد. روی چشمهایش پرده ای خاکستری بود و برقشان خاموش بود…
Reviews
There are no reviews yet.