از متن داستان:
نوادابار در اصل یک قمارخانه لوکس بود که در خفا به کارهای خلاف قانون خود ادامه می داد و پاتوق پولداران و معامله گران درجه اول و طراز یک محسوب میشد و من با گفتن کلمه رمزی که از ادی گرفته بودم، از در وسطی بدانجا داخل شدم. ادی مرد خوش مشرب و بذله گویی است که در خلال این داستان معرف حضورتان خواهد شد و من او را از یک مخمصه عجیب نجات داده بودم و از سر سپردگان مخلص شده بود. دم در مرد گردن کلفتی ایستاده و مواظب مشتری ها بود. به محض ورود یقه اش را چسبیده گفتم:
– چستر کجاست؟ چستر میچلس؟ مواظب باش که اگر دست از پا خطا کنی، مخت را داغان می کنم.
یارو از تهدید من جا خورد. دانست که به آنچه گفته ام، عمل می کنم. خیره خیره به قیافه ام نگاه کرد…
Reviews
There are no reviews yet.