✔️ در کلیم سامگین جامعه روسیه در تمامیت خود ظاهر می شود. در اینجا دیگر سرنوشتهای فردی نیستند که امکان صعود از جزء به کل می دهند و کل را روشن می نمایند.
گورکی در این اثر عظیم مسایل مربوط به انقلاب روسیه را روشن میسازد و تابلویی از نطفه گرفتن و تدارک امر و جریان و پیروزی آن را ترسیم میکند؛ نیروهای محرک انقلاب را فاش مینماید و مبارزۀ طبقات و احزاب سیاسی را نشان میدهد؛ طرق خاص بسط و توسعۀ سیاسی و اجتماعی روسیه را در روابطش با گسترش کلی و عمومی اروپا روشن مینماید و جنبۀ اصلی و گرایشهای تاریخی ملت و دولت روس را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. بالاخره، و بخصوص در مسایل فلسفی ناشی از برخورد ماتریالیسم و ایده آلیسم تعمق و غور و غوص میکند و میکوشد تا بیان نماید که محل و نقش انسان در پیشرفت تاریخ کدام است. این رمان عظیم که خود به منزلۀ دایرهالمعارفی است در عین حال جزئی ار تاریخ روسیه معاصر است و تاریخ انسانیت نوین به شمار میرود. اثری است در اوج عظمت که گورکی در آن همۀ تجارب زندگی خود را به عنوان یک انسان والا و یک نویسندۀ چیره دست به کار گرفته و چنان قدرتی در تدوین آن از خود نشان داده است که گاهی به نظر خواننده چنین میآید که همۀ آثار قبلی او مقدمه یا تدارکی برای خلق این شاهکار بزرگ بوده است.
ظاهراً طرح این اثر به روزهای بعد از انقلاب 1905 برمیگردد. در آن هنگام گورکی در این رویا بود که همۀ مظاهر نمونۀ زندگی و فکر روسی قرن نوزدهم را عیناً در سرگذشت خانوادهای از سال 1812 تا آن زمان گرد آورد. لنین که در آن هنگام مانند خود گورکی در کاپری به سر میبرد وقتی نویسنده وی را از طرح و تصمیم خود آگاه کرد«با کمال دقت به سخنان او گوش داد، صد سوال از او کرد و آخر گفت: چه موضوع عالی بکری!…من معتقدم که شما از عهدۀ این کار برخواهید آمد، اما نکتهای هست که بر من روشن نیست و آن اینکه داستان خود را با چه چیز به پایان خواهید برد؟ واقعیت پایانی به آن نمیدهد. نه، به عقیدۀ من شما باید این اثر را بعد از پیروزی انقلاب بنویسید….» تذکر لنین بسیار بجا بود و نویسنده به آن ترتیب اثر داد. این بود که از طرح نخستین گورکی، تاریخچۀ یک خانواده یعنی «آرتامانوفها» لیکن در قالبی بس کوچکتر و فشرده از کلیم سامگین به وجود آمد. در آن اثر، در زندگی قهرمانان نمونه، تاریخ سرمایه داری روسیه را در ربع آخر قرن نوزدهم میتوان به طور ناقص دید، لیکن از مسایل مهم جهانی که در آن زمان در جامعه کم کم شکل میگرفت فقط انعکاسی میتوان یافت. هنر هنوز با موضوع اثر مخلوظ نشده و تنها به این بسنده کرده که با دورنماهای خود عمق لازم را به آن بدهد. بیشک در آن تاریخ گورکی هنوز چندان که باید پیشرفت فکری پیدا نکرده و نیروی تخیلش به قدر کافی بسط نیافته بود. بخصوص او هنوز فاقد انعطافی بود که قاعدتاً میبایست در سایۀ پیروزی پرولتاریا و مارکسیسم به دست بیاورد، خاصه مارکسیسم که هر روز اندکی بیش از روز پیش در واقعیات زندگی تجسم مییافت.
Reviews
There are no reviews yet.