با آثاری از:
ناصر پاکشیر
جهانگیر پارساخو
محمد پورثانی
ابوتراب جلی
ابوالقاسم حالت
محمد حسن حسامی محولاتی
محمد خرمشاهی
حسن خواجه نوری
جلال رفیع
نینا زرگر صالح
فریدون سیامک نژاد
سید احمد سیدنا
پوپک صابری
کیومرث صابری
محمد رفیع ضیایی
سیامک ظریفی
احمد عبداللهی نیا
احمد عربانی
مرتضی فرجیان
بهروز قطبی
پروین کرمانی
غلامرضا کیانی
محمد علی گویا
حسین هاشمی …
و گل آقا، گلنسا – مش رجب – غضنفر – شاغلام
سلام شب بهخیر. . !
قید کلمه «انتقادی» بر پیشانی تابناک «ماهنامه»، باعث شده است که خوانندگان عزیزی از اکناف عالم! نامه بنویسند و بپرسند که: «انتقاد» یعنی چی و انواع آن کدام است؟
اگر چه زبان و قلم ما از تعریف و بیان «انتقاد» تا حدودی عاجز است، اما هر قدر در این مقوله ناتوانیم، خوشبختانه در امر دیگر، یعنی ذکر انواع انتقاد، صاحب ذوق و سلیقه و سابقه و تجربه ایم.
نخیر… ما به تقسیم انتقاد به نوع سازنده و غیرسازنده، اعتقادی نداریم و در این زمینه هم سبک و شیوه و روال و سیاق خاص خودمان را داریم. یعنی در قاموس ما، انتقاد دو جور است: انتقاد خوب – انتقاد بد!
نه این که خودمان در خط «انتقاد خوب» هستیم، فلذاست که از خصوصیات و ویژگیها و چند و چون آن نوع دیگرش، اطلاع به درد بخوری نداریم و اگر داشتیم هم، بروز نمیدادیم. آخر چه معنی دارد که آدمیزاد این عمر کوتاه بیمقدار را که میتواند صرف کارهای خوب بکند، با ذکر مشخصات اعمال بد تلف کند و در این روزگار وانفسای لاکردار، سری را که درد نمیکند، بیجهت دستمال ببندد و الکی برای خودش مخالف و معاند بتراشد؟
یعنی بر خلاف شخص «گل آقا»، که راه میرود و به این و آن تنه میزند، ما که «غضنفر» باشیم، عادت داریم بر اساس مصراع شیرین «از محبت سرکهها مُل میشود.» هر کسی را میبینیم، ماچ کنیم و محبت بنماییم و سرکهها را «مل» و خارها را «گل» کنیم و مجلس آشتی کنان راه بیندازیم و هر کس هر چی میگوید، در جوابش عرض کنیم: «شما صحیح میفرمایید!» على الخصوص اگر از مقامات مسئول باشد!
تصورش را بفرمایید که آدمیزاد، چقدر باید مرض داشته باشد که وقتی مقامات گمرک، اعلام میفرمایند: «امسال صادرات غیر نفتی، بیش از صد در صد افزایش داشته است.» به جای: «شما صحیح میفرمایید.» که از مصادیق بارز «انتقاد خوب!» است، جواب بدهد: «عجب…! جان من راست میگویی؟» یا وقتی مدیرعامل توانیر میفرماید: «میزان خاموشیها باز هم کاهش مییابد.» آدم به جای جمله سلیس: «حالا چه عجلهای؟» بگوید: «سالی که نکو بود، از بهارش پیدا بود!» وهکذا در بقیه موارد.
یکی از دشواریهای سر مقاله نویسی، همین است که آدم وقتی مطلب را تمام میکند، مجبور است آن را با وجب اندازه گیری کند تا ببیند به اندازه استاندارد شده است یا خیر؟ (یعنی همان کاری که همکاران سر مقاله نویسمان در سایر جراید میکنند!) تا اگر هنوز جایی باقی مانده است، باز هم توسن قلم را در پهنه کاغذ به پرواز در آورد و حق مطلب را ادا کند! (حالا نفرمایید که توسن را چه جوری به پرواز در میآورند؟ مثل عرض میکنیم!)
آری، اکنون که این صفحه، هنوز جا برای طرح مسایل دارد، عباراتی چند عرض و آن گاه، تا ماه آینده صبر میکنیم. اگر با ارسال نامههای فراوان، این سبک و شیوه سر مقاله نویسی را پسندیدید و نگارنده را تشویق نمودید، البته آن را در ماههای آینده هم ادامه خواهیم داد و الا، چشمم چهار تا! میروم سبک و سیاق دیگری انتخاب میکنم…
همان جور که ملاحظه میفرمایید، باز هم این صفحهٔ سرمقاله در کمر کش بحث ناتمام بنده، تمام شد و آرزوی نگارش یک سر مقاله شسته و رفته به دلمان ماند! اما جای بسی خوشوقتی است که توانستیم نظریات سازنده خود را در باب انتقاد، در همان آغاز بحث، به نحو مطلوبی به خوانندگان عزیز حالی و تکلیفمان را با این عزیزان، روشن کنیم!
خداحافظ تا ماه دیگر مخلص شما: «غضنفر»
Reviews
There are no reviews yet.