بقیه مسایل مطروحه:
تا آمدیم به خودمان بجنبیم، بهمن ماه تمام شد و اسفندماه فراز آمد؛ آقا، ما را میگویی؟ هی به این اذناب مان گفتیم: برادران! ما میخواهیم یک سرمقاله
«سیاسی – فرهنگی – هنری – ادبی- الابختکی – و غیره…» بنویسیم. مضامینش هم کلا همین نوک زبانمان میباشد. شماها فقط کمی تا قسمتی، همتی، تلاشی، یادآوری به موقعی، چیزی… همین. ما که نگفتیم شاخ غول را برای ما بشکانید که. یعنی یک مقدار اطلاعات به آدم دادن، این همه دنگ و فنگ و این پا و آن پا دارد؟
همتی و اطلاعاتی نکردند و ندادند، تا اینکه نزدیکیهای اول اسفندماه شد و یقه مان را گرفتند که: یالا… سرمقاله میخوایم یالا!
گفتیم: آی قربان آن حرکات موزون تان به هنگام ادای «یالا. سرمقاله میخوایم یالا». همین مقدارش به عنوان یک قسمت از مبحث هنری سرمقاله مان، قبول! حالا برویم سر بقیه مسائل مطروحه.
گفتند: در جشنواره بین المللی فیلم فجر که همه ساله برگزار شده بود و امسال نیز برگزار گردید، گویا کل صنعت سینما، متحول گردیده، تمام شد رفت پی کارش.
ای آقا… دوباره ما را میگویی! این روزها چرا ادم تا چشم بر هم مینهد (یا میزند. هر دو وجهش صحیح است)، همه چی تمام میشود پی کارش؟
گفتیم: برادران! چی شد که همچی شد؟
خیال کردید جواب آدم را میدهند؛ نه به جان عزیز خودم. ما نیز که بنای هیچ نوع لجبازی را نداشته و نداریم، مطلب را حمل بر این کردیم که آخیش ش ش… یک قسمت دیگر از مبحث هنری سرمقاله مان تدارک شد و رفت… (نخیر… نرفت پی کارش. هنوز خیلی مانده!) لذا قبول کردیم تا برویم سر بقیه مسایل مطروحه.
گفتند: توزیع جوایز و تقدیرنامههای مربوط به کتاب سال و…
دیدیم عجب… ظاهرا این اصحاب ما (همان اذناب سابق الذکر) با یک ترفند گونهای، ما را از ادامه مباحث هنری معاف داشته، صاف بردهاند بر سر مباحث ادبی.
گفتیم: برادران در جمع اصحاب ما، خواهران هم هستند. اما برای اینکه متهم به داشتن گرایشات فمنیستی نشویم، معمولا برادران را طرف خطاب قرار داده، سری را که درد نمیکند، الکی دستمال نمیبندیم. )ای برادران! شما را چه میشود؟ همینجور کشکی آدم را هل میدهید طرف بعضی مسایل که چی؟ یعنی باید قبول کنیم که ریگی به کفشتان نیست؟ وقتی وزیر محترم ارشاد در بحث کتاب، یک مقداری راجع به ممیزی میفرماید، یعنی کترهای این حرف را میزند؟ حکماً میخواهید ما هم بعد از کتاب، راجع به ممیزی حرف بزنیم دیگر؛ فلذا، نع! دور کتاب را خط بکشید که ما هیچ دل خوشی از ممیزی (که همان سانسور سابق بوده باشد) نداشته، مرد میدان همین خودسانسوری سنتی خودمان باشیم، کلاهمان را هفت مرتبه میاندازیم هوا. بنابراین، برویم سر بقیه مسایل مطروحه.
باری، چه جای دردسرتان دادن؟ بقیه مسایل مطروحه را همین جور یکی یکی پیگیری کردیم و کردیم و کردیم و همه را مبسوطاً برای همکاران تشریح نمودیم، یک جوری که هر کدامش تماما حل شد و رفت پی کارش، تا رسیدیم به سرفصل مباحث و مسایل سیاسی!
تصورش را بفرمایید که آدم – بلانسبت – یک جگر شیری داشته و جمیع مسائل مطروحه از برای سرمقاله از قبیل هنری، ادبی، الابختکی، و غیره؛ را مطرح کرده و رسیده باشد به مساله مطروحه سیاسی، ناگهان زهرهاش ترکیده باشد چه طور میشود؟ ما بلاتشبیه یک همچو طوری شدیم. (و چقدر عاقل بودیم که کل مساله سابقا مطروحه فرهنگی را در این وسط، یک جوری درز گرفتیم که هیچ کس ملتفت مطلب نگردید!)
میگویم (صنعت نقل فعل از ماضی به مضارع، اساسا از ابداعات خودمان است!): برادران! ای برادران! با شمایم ها! به نظر شمایان، در همین ایام اخیره، در یک جایی، یک کلنگی بر زمین زده نشده؟ یک نواری قیچی نگردیده؟ شروع پروژهای، ختم پروژهای، چیزی؟ بله؟ نشده؟
***
شده یا نشدهاش را خوشبختانه هیچ یک از اصحاب و اذناب مان یادشان نیامد. آخیش ش ش ش (صنعت تکرار و استمرار حالت خوش خوشانی!) راحت شدیم از طرح بقیه مسایل مطروحه. این مبحث سیاسی، جانمان را نجات داد.
در خاتمه، همان جور که کل مسایل سیاسی – فرهنگی – هنری – ادبی – الابختکی – و غیره …! هر ساله در همین ایام آخر بهمن ماه بالکل حل میشود میرود پی کارش، امیدواریم این سرمقاله ما نیز از نظر شما، ختم به خیر شده و رفته باشد پی کارش. فلذا خداحافظ شما تا سال آینده در همین ایام. البته به شرطی که اگر همکاران مان از یادآوری مسایل مطروحه به ما از برای نگارش سرمقاله، مضایقه فرمودند، ادارات روابط عمومی سازمانها و وزارتخانهها، جبران غفلت این عزیزان را بنمایند!
«گل آقا»
Reviews
There are no reviews yet.