د اونامونو : شما (ژنرال فرانکو) ممکن است جنگ را ببرید ولی پیروز نخواهید شد.
«آرابال» در این رمان اتوبیوگرافیک، وضعیت هولناک اسپانیای دوران فرانکو را با کوچک ترین و خصوصی ترین واحد اجتماعی یعنی خانواده پیوند داده است.
او بیش از آنکه راوی حکومت دیکتاتوری اسپانیا و مبارزه با این حکومت باشد، راوی این تقابل در هسته زندگی خانوادگی است. «بعل بابل» نامه هایی است از مردی بستری در بیمارستان به زنی که مادر او است، نامه ها بیانگر خاطرات کودکی راوی است.
خاطراتی پراکنده و محو از کودکی پسری که پدرش ناپدید شده و تنها تصویری که راوی از او به یاد دارد، تصویری است رویاگونه: «مردی پاهایم را در ماسه های ملیا چال می کرد، دست های او را بر پاهای بچگانه ام به یاد می آورم. سه سال داشتم و همان طور که خورشید می درخشید، قلب و الماس در دانه های بی شمار آب متلاشی می شد. بسیار از من می پرسند چه کسی بیشترین ستایشم را برانگیخته؟
و من آنگاه، کافکا و لوئیس کارول یعنی چشم انداز دهشتزا و کاخ پایان ناپذیر، و گراتیان و داستایوفسکی، یعنی سرحدهای جهان و رویای ملعون را از یاد می برم، می گویم: آن کس که تنها دست های او بر پاهای بچگانه ام به یادم مانده: پدرم.»
Reviews
There are no reviews yet.