تصحیح، تالیف و ترجمه: حسین خدیوجم
این فرهنگ ظاهراً کهنترین فرهنگ شاهنامه است که تاکنون باقی مانده است. از شرح حال مؤلف و حتی زمان تألیف اثر آگاهی دقیقی در دست نیست. مؤلف، در دیباچه، ضمن شرح سبب تألیف معجم، مینویسد:
«چون به جانب عراق افتادم، به شهر اصفهان رسیدم. در کوچهها و مدرسهها و بازارها میگشتم تا به مدرسهی تاج الدین رسیدم. چون در رفتم، جماعتی دیدم نشسته و درِ کتابخانه باز نهاده و هرکسی چیزی مینوشت و چون آن جمعیت دیدم، پیش رفتم و سلام کردم و نشستم و گفتم: در این خزانه شهنامهی فردوسی هست؟ صاحب خزانه گفت: هست. برخاست و مجلد اول از شهنامه به من داد. گفتم: چند مجلد است؟ گفت: چهار جلد است و در هر مجلدی پانزده هزار بیت. چون باز کردم، خطی دیدم که صفت آن باز نتوان داد و جدولی و تذهیبی که به از آن نباشد. گفتم: مجلد چهارم بده تا ببینم که خط کیست و کجا نوشتهاند؟ برخاست و جلد چهارم به من داد. به آخر نگاه کردم. چنان نمود که بِه از همه نوشتهاند و خط مردی خطائی، معروف در خراسان و به نام ملک مؤید [=مؤید آی ابه، حکمران خراسان از 548 تا 569] نوشته. چون آن را میخواندم و در دل تأمل میکردم، هر بیتی که در او لفظ مشکل بود، از زبان دری و پهلوی، معنی آن برخی در زیر نوشته بود. با خود گفتم که مثل این نسخه کس ندیده است. و این الفاظ را جمع باید کرد که بسیار خوانندگان هستند که این شعر میخوانند و معنی این الفاظ نمی دانند… روزی چند از بهر آن فایده بنشستم، و از اول شاهنامه الی آخر هر کجا لفظ مشکلی بود بنوشتم. و چون ابیات پراکنده بود، من آن را معجم نام نهادم»
Reviews
There are no reviews yet.