سری کتابهای لورل و هاردی
روز تولد “استان” بود و “الی” سورتمه قرمز رنگ قشنگی به او هدیه کرد و او را سخت در تعجب انداخت. “استان” خیلی خوشحال بود زیرا اولین باری بود که الی به او هدیه میداد.
“استان” با خوشحالی فریاد زد: “خیلی متشکرم الی. الان می برم بیرون و سوارش میشم”
“الی” فریاد کشید: “صبر کن استان، یک دقیقه صبر کن!”
“استان” پرسید: “واسه چی؟”
“الی” گفت: “آخه تا برف نیومده نمیتونی از سورتمه ات استفاده کنی”…
Reviews
There are no reviews yet.