از پیشگفتار کتاب:
ره آورد یورش متفقین به ایران، رهانیدن مردم از یوغ ستم بیست ساله پادشاهی ستمکار بود که به قول مصطفوی “مرگ از او می ترسید و در روزهای سوم اسفند خورشید از ترسش در پشت ابر پنهان می شد و ابر از ترسش بر جای میخکوب می گشت و جات باریدن را نداشت”.
با استعفای شاه در روز بیست و پنجم شهریور ماه 1325 که در جلسه فوق العاده مجلس اعلام شد، هیجان و شادمانی فضای ایران را انباشت، همزمان با این دگرگونی بزرگ بود که نمایندگان با حمله به شاه برکنار شده در صدد تطهیر خود برآمدند. سرآمد اینان علی دشتی بود که اعلام کرد باید حتی جیب های رضاشاه را در موقع خروج از مرز بازرسی کنند تا مبادا جواهراتی با خود همراه برده باشد. این اظهار نظر از سوی کسی بود که سالهای بسیاری در مجلس فرمایشی از سوی شاه به نمایندگی منصوب می شد، اینک که کشتیبان را سیاستی دگر آمد، غلامان حلقه به گوش دیروز داعیه آزادگی سر میدادند. وقتی آزادی فرآیند هجوم بیگانگان باشد و در کوره مبارزات مردمی نجوشیده باشد، انتظار دستاوردی از این سخت بیهوده است…
Reviews
There are no reviews yet.