از مقدمه کتاب:
گفتگو کنندگان کتاب به جز یک مورد (همسر پریسا) خانم ها هستند، خانم هایی که با شوهران هنرمند زندگی می کنند. زنان هنرمند، آنان که مورد نظر من بودند، تنها زندگی می کنند و سوال من این است که راستی چرا؟ آیا مرد ایرانی حوصله زندگی کردن با زن هنرمند را ندارد؟ آیا مرد ایرانی نمی خواهد وقتی در جمع حضور پیدا می کند، همسرش مورد توجه دیگران باشد؟ آیا به زن هنرمند همیشه باید با شک و تردید نگاه کرد؟
مرد ایرانی و اصولا مرد شرقی هویت زن را جدا از مرد به رسمیت نمی شناسد در نتیجه میخواهد سلطه گر باشد. زن معمولی تا حدودی می پذیرد اما زن هنرمند که خود مدعی خلاق بودن و مدعی افزودن چیزهای جدید به مجموعه هستی است، نمی تواند به سلطه تن در دهد. به همین دلیل زندگی زناشویی او به طلاق می انجامد. بسیاری از کارها که برای به حرکت درآوردن چرخ زندگی ضروری است، به عهده خانم هاست مثل آشپزی، خرید، بچه داری، نظافت منزل؛ بنابراین وجود یک زن در خانه برای یک مرد لازم و ضروری است و به یمن حضور زن در خانه است که مرد می تواند وقتی را که صرف چنین اموری بشود، صرف کارهای خلاقانه کند…
Reviews
There are no reviews yet.