این داستان سرگذشت پسرك یتیمی است به نام ((راسموس)).
او كه در پرورشگاه زندگی میكند آرزو دارد پدر و مادری مهربان داشته باشد و نیز خانهای كه از آن خودش باشد .از همین روی، یك شب از پرورشگاه فرار میكند و در راه با مرد آواره مهربانی به نام ((اسكار)) آشنا شده با او همسفر میشود. در این سفرها آنان با حوادث گوناگونی روبهرو میشوند كه داستان براساس آن شكل گرفته است.
Reviews
There are no reviews yet.