از متن کتاب:
ایتالیا دستخوش غارت و ویرانی بود. از شهرهای بسیار آن جز چند ویرانه چیزی برجای نمانده بود و بقیه یکسره از میان رفته بودند. گفتی زمین هیچگاه چنان شهرهایی به خود ندیده بود. مثل آن بود که همه عوامل طبیعت بر آدمیان شوریده اند. اینجا که چندی پیش کشوری آباد و سرسبز قرار داشت، اکنون چنان بود که زمین لرزه یا سیل عظیمی همه جا را خراب کرده باشد.
علف هرزه سرتاسر مزارع ناکشته را پوشانده بود. تاکستانها همه خشکیده، بیایان گردیده بودند. بنا نبود اما این بخش از جهان همیشه بیایان باقی بماند. چرا که بر روی ویرانه های آن زندگی به گونه ای دیگر جریان داشت. مهاجمان وحشی اقامتگاههای سناتوران رومی را ویران کرده بودند و دهکده ها و قلعه های خود را از مرمر سرخ و سفید ستونهای فروریخته می ساختند. با تبرهای خود میان سروستانها به راه می افتادند، درختها را می بریدند و در آتشدان کلبه های دودزده شان می سوزاندند.
کودکان گوت در کوچه های دهکده با تندیس های شکسته بازی می کردند و مادران نوزادان خود را در جامه های رومی می پوشاندند. در نزدیکی شهر رم، یکی از ملازمان شاه گوت حکومتی تشکیل داد. شاه گوت به اصطلاح این سرزمین را از کیسه خلیفه به ملازم خود بخشیده بود…
Reviews
There are no reviews yet.